بنده خدا

129، بالاترين عبادت

129، بالاترين عبادت   قال الصادق عليه السلام :  مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ‏ مِنْ‏ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ. عبادت كرده نشده خدا به چيزى كه افضل و بالاتر باشد از اداء حق مؤ من . الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص170 عبادت كردن حق نيست اكمل ****به آن چيزى كه از اين باشد افضل كه مؤ من را اداء …

ادامه نوشته »

128، شرط رفاقت

128، شرط رفاقت   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  لَا يَكُونُ‏ الصَّدِيقُ‏ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ.  خوب نيست مگر آن رفيقى كه رفيق و برادر دينى خود را در مواقع تهى دستى و در غياب و حتى پس از مرگ هم يارى كند و اسرار او را حفظ نمايد. وسائل الشيعة ؛ …

ادامه نوشته »

127، توشه قبل از مرگ

127، توشه قبل از مرگ   قال حسن بن على عليهما السلام لجناده يا جناده :  اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ‏ وَ حَصِّلْ‏ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِك‏. مهياى سفر آخرت باشيد و توشه تهيه كنيد قبل از رسيدن مرگتان . كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ص227 مهيا باش بهر مردن خويش ****كه دارى پر خطر راهى تو در پيش نما …

ادامه نوشته »

126، بنده دو چهره !   قال موسى بن جعفر عليهما السلام :ب  بئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ إِذَا شَاهَدَهُ‏ وَ يَأْكُلُهُ إِذَا غَابَ‏ عَنْه‏. بنده اى كه دو صورت و دو زبان داشته باشد بد بنده اى است ، زيرا در حضور برادرش تعريف كند و در غياب غيبت او را انجام مى دهد. …

ادامه نوشته »

125، خصلت مؤ من و منافق

125، خصلت مؤ من و منافق   قال موسى بن جعفر عليهما السلام :  الْمُؤْمِنُ قَلِيلُ‏ الْكَلَامِ‏ كَثِيرُ الْعَمَلِ وَ الْمُنَافِقُ كَثِيرُ الْكَلَامِ قَلِيلُ الْعَمَل. مؤ من حرفش كم است و عمل او زياد است ، منافق حرفش زياد است و عملش كم است . تحف العقول ؛ النص ؛ ص397 كلامش كم بود مؤ من بدنيا ****عمل دارد زياد از …

ادامه نوشته »

124، معاشرات اشرار

124، معاشرات اشرار   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تَكْسِبُ‏ الشَّرَّ كَالرِّيحِ إِذَا مَرَّتْ بِالنَّتْنِ حَمَلَتْ نَتْنا. همنشينى با اشرار و بدان كسب شر است مانند باد كه به مزبله بوزد، بوى بد مى رساند. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم؛ ص431 قرين با مردم اشرار بودن ****بود كسب رذائل را نمودن چو باد از مزبله خيزد دمادم …

ادامه نوشته »

123، صحبت نيكان

123، صحبت نيكان   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  صُحْبَةُ الْأَخْيَارِ تَكْسِبُ‏ الْخَيْرَ كَالرِّيحِ إِذَا مَرَّتْ بِالطِّيبِ حَمَلَتْ طِيبا. همنشينى با نيكان كسب خير مى كند، مانند باد كه چون بر گل خوش بو وزد بوى عطر مى آورد. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم؛ ص429 ز صحبت كردن نيكان و اخيار ****شود كسب كمال و خير بسيار چنانكه گر …

ادامه نوشته »

122، درندگى زبان !

122، درندگى زبان !   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  اللِّسَانُ‏ سَبُعٌ‏ إِنْ‏ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَر. زبان چون درنده است كه اگر از او غافل شوى تو را مى گزد و مجروح مى كند! نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص478 زبان باشد چو حيوان درنده ****كه كار او بود همچون گزنده اگر غافل شوى از او زمانى ****زند زخم فراوانت …

ادامه نوشته »

121، زبان عاقل و منافق

121، زبان عاقل و منافق   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  لِسَانُ‏ الْعَاقِلِ‏ وَرَاءَ قَلْبِهِ‏ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ. زبان عاقل بعد از قلبش است ، اول تعقل مى كند، بعد مى گويد، ولى نادان زبانش قبل از قلبش است اول مى گويد بعد فكر مى كند! وسائل الشيعة ؛ ج‏15 ؛ ص281! زبان عاقل است از بعد قلبش …

ادامه نوشته »

120، نشانه كمال عقلى

120، نشانه كمال عقلى   قال اميرالمؤ منين عليه السلام :  إِذَا تَمَ‏ الْعَقْلُ‏ نَقَصَ الْكَلَامُ. زمانيكه انسان بكمال عقل برسد، گفتارش كم مى شود. وسائل الشيعة ؛ ج‏12 ؛ ص192 زمانيكه شود عقل تو تكميل ****رود هر دم كلامت رو بتقليل چو هر كس عاقل است از گفته خويش ****زگفتار و بيانش هست تشويش ‍

ادامه نوشته »