بایگانی برچسب: كتاب : گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز

شاعرى در مورد بخت بد گويد

شاعرى در مورد بخت بد گويد هر كسى را كه بخت بر گردد اسبش اندر طويله خر گردد. گر به صحرا رود پى آبى آب ناياب چون گهر گردد. گر بچيند بساط دامادى شب اول عروس نر گردد. گليم بخت كسى را كه بافتند سياه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد. ديگرى گويد

ادامه نوشته »

عيد

عيد شيخ بهائى گويد: عيد است و هر كس راز يار خويش چشم عيدى است چشم ما پر اشك حسرت دل پر از نوميدى است . مبارك باد عيد آن دردمند بى كسى كو را كه نه كس را مبارك باد گويد نه كسى او را. صباح عيد اگر من دست آن نازك بدن بوسم يه شادى تا به شب …

ادامه نوشته »

ابوذر كيسه درهم را قبول نكرد

ابوذر كيسه درهم را قبول نكرد عثمان بن عفان كيسه درهمى را بايك غلامى براى ابوذر فرستاد عثمان به غلام گفته بود كه اگر ابوذر اين كيسه درهم را پذيرفت ، تو آزادى ، غلام كيسه را به خدمت ابوذر آورد، و اصرار كرد كه قبول كن ، ابوذر قبول نكرد، غلام به او گفت : قبول كن چون اگر …

ادامه نوشته »

سعدى گويد: شكم بى هنر

سعدى گويد: شكم بى هنر گوش تواند كه همه عمر وى نشنود آواز دف و چنگ ونى . ديده شكيبد زتماشاى باغ بى گل و نسرين به سر آرد دماغ . گر نبود بالش آكنده پر خواب توان كرد حجر زير سر. ور نبود دلبر هم خوابه پيش دست توان كرد در آغوش خويش . وين شكم بى هنر پيچ …

ادامه نوشته »

همه بايد در اين سه آيه تاءمل كنند مخصوصا علماء

همه بايد در اين سه آيه تاءمل كنند مخصوصا علماء شيخ بهائى مى گويد: پدرم وصيت كرد كه در سه آيه تاءمل كنم و در مضمون و معناى آن تدبر و تفكر كنم . 1- سوره حجرات آيه 13: (( ان اكرمكم عندالله اتقيكم ، )) همانا گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست . 2- سوره قصص آيه …

ادامه نوشته »

از رشيد و طواط

از رشيد و طواط اى روى تو فردوس برين دل من روزان و شبان غمت قرين دل من . گفتم مگر از دست غمت بگريزم عشق تو گرفت آستين دل من .(51)  

ادامه نوشته »

رباعى از شيخ بهائى

رباعى از شيخ بهائى گر كسب كمال مى كنى مى گذرد ور فكر محال مى كنى مى گذرد. دنيا همه سر بسر خيال است خيال هر نوع خيال مى كنى مى گذرد.(50)  

ادامه نوشته »

هارون الرشيد و هواى صبح

هارون الرشيد و هواى صبح هارون الرشيد وقتى صبح نزديك مى شد، به همخوابه اش مى گفت : بلند شو برويم هواى صبح را كه نسيم حيات و زندگى است استنساق كنيم ، و قبل از اينكه بكارت هوا با تعفن نفس هاى مردم تيره و كدر نشده ريه خود را پر از هواى روح بخش صبح كنيم . مؤ …

ادامه نوشته »

اسلام آوردن مجوسى

اسلام آوردن مجوسى يك مجوسى اسلام آورد، پس هنگامى كه دوستانش به ديدنش آمدند به او گفتند: اسلام را چگونه يافتى ؟ گفت : تعجب كردم از اين جهت كه هر كسى داخل دين اسلام شد سر ذكرش را مى برند و كسى كه از اسلام خارج شد گردنش را مى برند.(46)

ادامه نوشته »