روزى متوكل خود را بر امام على النقى حضرت هادى عليه السلام عرضه داشت و دستور داد هر اسب سوارى توبره اسب خود را پر از خاك نمايد. و در محل معينى بريزند، در اثر انباشته شدن پشته و تل بلندى مانند كوه درست شد كه آنرا تل المخالى (پشته توبره اسبها) ناميدند.
ادامه نوشته »مقدمه
اينك جلد دوم كتاب داستانها و پندها شما رسيده است . اميد است انشاءالله اين كتاب مانند جلد اول مورد پسند و مفيد فايده جامعه قرار گيرد، زيرا جلد اول در مدت يكماه و اندى به اتمام رسيد و به چاپ دوم رسيد. انشاءالله از نظر كيفى نيز فايده و سازندگى لازم را در جامعه داشته است . تنوع داستانها …
ادامه نوشته »منابع و مأخذ
1- سفينة البحار لفظ عبدالرحمن 2- انوار نعمانيه ، ص 274 3- منتهى ، ج 1، ص 328 4- جوامع الحكايات عوفى 5- جوامع الحكايات ، صفحه 271 6- مدارج القرائة
ادامه نوشته »پاداش جوانمردى
عبدالله جعفر، در راه مسافرت ، نيمه روزى به روستائى رسيد و باغ نخلى را سرسبز و خرم در نزديكى آن ديد. تصميم گرفت پياده شود و چند ساعت در آن باغ بياسايد. مالك باغ خود در روستا زندگى ميكرد ولى غلام سياهى را در باغ گمارده بود تا از آن نگهبانى و مراقبت كند. عبدالله با اجازه وى وارد …
ادامه نوشته »نمونه اى از پرورش اسلام
در جنگ يرموك ، هر روز عده اى از سربازان مسلمين بعرصه كارزار ميرفتند و پس از چند ساعت زد و خورد، بعضى سالم يا زخمى به پايگاه هاى خود برميگشتند و برخى كشته يا مجروح در ميدان جنگ بجاى ميماندند، حذيفه عدوى ميگويد:
ادامه نوشته »عبدالله ذوالبجادين
او از قبيله (مزينه ) بود و نامش عبدالعزى اسم يكى از بتها است ) در كودكى پدرش از دنيا رفت ، عموى بت پرستش كفالت وى را بعهده گرفت ، از او حمايت و سرپرستى نمود، بزرگش كرد، به جوانيش رسانيد، و قمسمتى از اموال و اغنام خود را به او بخشيد.
ادامه نوشته »منصور عمار و قاضى بغداد
منصور عمار از رهگذرى كه سراى قاضى بغداد در آن بود عبور ميكرد. در خانه باز بود. منصور جلو در ايستاد و بدرون منزل نظرى افكند. ديد سرائى است بس وسيع و مجلل .
ادامه نوشته »شتابزده
جرير ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه اراده سفر عمره دارم بمن سفارشى بفرمائيد فرمود: از خدا بترس و از شتابزدگى پرهيز كن ، درخواست سفارش ديگرى كردم اما چيزى بر آنچه فرموده بود نيفزود. از مدينه خارج شدم با مردى كه از اهل شام بود و قصد مكه داشت برخورد نمودم و رفيق راه شديم .
ادامه نوشته »رقابت جاهلان
پس از گذشت دهها سال از عصر جاهليت ، زمانى كوفه دچار قحطى گرديد و مردم به مضيقه افتادند. يكى از روزها (غالب ) پدر فرزدق شاعر كه رئيس قبيله بنى تميم بود براى غذاى خانواده خود شترى كشت و طعام زيادى تهيه كرد، چند ظرف غذا براى افراد قبيله خود فرستاد و يك ظرف هم براى سحيم بن …
ادامه نوشته »چاپلوس
مرد اعرابى ، حضور پيغمبر اسلام آمد و گفت : مگر نه اينست كه تو از جهت والدين از همه ما بهتر و از جهت اولاد از همه ما شريفترى ؟ در ايام جاهليت بر ما مقدم بودى و هم اكنون در اسلام رئيس ما هستى . رسول اكرم (ص ) از اين سخنان تملق آميز خشمگين شد بمرد اعرابى …
ادامه نوشته »