نشاط انتظار

نشاط انتظار

با توجه به گفتار فوق روشن مى شود که محب منتظر، در انتظار جانکاه محبوب پنهان خويش، امام عصر روحى فداه، براى خود مجال فراغت واستراحت نمى يابد وهميشه مشتاقانه وبى صبرانه چشمان پر انتظارش چون گوش روزه دار بر الله اکبر است.

باز آ که در فراق تو چشم اميدوار چون گوش روزه دار بر الله اکبر است

باشد که يار از گرد زراه فرا رسد وقدوم مبارکش را بر شاه نشين چشمان منتظر نهد ومنتظر نيز خود را به پاى او افکند وجان ناچيز خويش را قربانى مقدمش کند، وبى گمان، منتظر هميشه در اين آرزو، خانه دل را به جاروب ورع وتقوا از اغيار مى روبد وآن را براى مقدم يار مهيا مى کند که جز او دل در گرو محبت غيرى ننهاده وغير او يارى در جهان نمى بيند، همو که مولاى متقيان امير المؤمنين عليه السلام درباره اش مى فرمايند:

المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل الله.(13)

منتظر امر فرج ما، همچون کسى است که در راه خدا به خون خويش مى غلتد. چرا که از نشانه هاى گوياى يارى يار، به ديدار يار شتافتن است: (قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انکم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقين).(14)

اى يهوديان! اگر در ادعاى خود – که ما دوست ويار خداوند هستيم – صادقيد آرزوى مرگ کنيد تا به لقاء خدا برسيد. آرى، محب صادق، تنها لقاء وديدار دوست را مى طلبد ودر راه رسيدن به آن، هرگز سر از پاى نمى شناسد وخواب راحت ندارد.

سر فراگوش من آورد وبه آواز حزين گفت کاى عاشق ديرينه من خوابت هست؟!

ودر راه چنگ زدن به دامان مهرش، ساعتها وروزها وهفته ها وماهها در بيابان فراق متحير وسرگردان است وهر کوى وبرزنى را سر مى زند تا آنکه، سرانجام، شکر خندى جانفزا از شکرستان لبان او نصيبش شود وآرام جان بيقرارش گردد. سوختگان غم دورى چندين صد ساله آن عزيز، از آغاز هفته هجران روز شمارى وساعت شمارى مى کنند ودر هر روز هفته، امامان پاک وصاحبان روزهاى هفته را به استغاثه مى خوانند بدان اميد که سرانجام جمعه اى فرا رسد که بهار وصل شيعه است، که: هذا يوم الجمعه وهو يومک المتوقع فيه ظهورک.(15)

امروز روز جمعه است که روز تو است که ظهور تو در آن انتظار مى رود. چنين عاشق دلباخته اى در سفر وحضر به دنبال يار است، باشد که از او سراغى ونشانى يابد وهر جا که احتمال يافتن او را بدهد با چشمان تيز سر مى زند. در اعتاب مقدسه پدران بزرگوارش، در محافل نورانى دوستانش، در مجالس عزاى جد تشنه کام شهيدش ودر جشنها وعيدهاى مختلف – همه جا وهميشه – به شرط ادب مى نشيند وسراپا چشم وبه تمام جان هوش است تا مگر گل گمگشته خويش بيايد يا بوئى از آن به مشام جانش رسد تا درود وسلام خدائى نثار قدومش کند: السلام عليک فى الليل اذا يغشى والنهار اذا تجلى.(16)

يعنى شب وروز او را ولحظه هاى حيات او را غرق سلام ودرود مى کند وحتى گاه سلام خود را پيوند به ابديت داده، فرياد بر مى آورد که: عليکم منى جميعا سلام الله ابدا ما بقيت وبقى الليل والنهار.(17)

در گلستان چشمم ز چه رو هميشه باز است به اميد آن که شايد تو به چشم من در آيى

از شرايط ايمان دورى از تنبلى وکسالت است. در روايات گهربار ائمه اثنا عشر عليهم السلام پيرامون ويژگيهاى مؤمن، از خصلت تنبلى وکسالت نهى وبه نشاط وقوت ونيرومندى سفارش شده است:

1 – امير المؤمنين على عليه السلام مى فرمايند: وان من ابغض الرجال الى الله تعالى لعبدا وکله الله الى نفسه جائرا عن قصد السبيل سائرا بغير دليل، ان دعى الى حرث الدنيا عمل وان دعى الى حرث الاخره کسل.(18)

مبغوض ترين مردان نزد حق تعالى بنده اى است که خدايش او را به خود واگذارد وبدون راهنما به سير بپردازد که اگر به زراعت مال دنيا دعوت شود عمل کند واگر به جانب کار آخرت خوانده شود کسل مى شود. ودر حقيقت، اين کسالت همان عدم علاقه واشتياق به لقاى محبوب است.

2 – پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله فرمودند: اکسل الناس عبد صحيح فارغ لا يذکر الله بشفه ولا بلسان.(19)

کسل ترين مردم بنده اى است سالم وفارغ که خدا را به زبان وزير لب ياد نمى کند.

3 – على عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل مى کند که فرمودند:

علامه الصابر فى ثلاث: اولها ان لا يکسل والثانى ان لا يضجر والثالث ان لا يشکو من ربه عز وجل.(20)

علامت شکيبا سه چيز است: اول اينکه کسل نشود، دوم اينکه ملول نشود وسوم اينکه از پروردگارش شاکى نباشد. ودر روايات بى شمارى سفارش شده است که محب پروردگار وبنده خدا نبايستى کسالت وخستگى وملالت وتنبلى را به خود راه دهد.

4 – امير المؤمنين على عليه السلام مى فرمايند: ان الاشياء لما ازدوجت ازدوج الکسل والعجز فنجى بينهما الفقر.(21)

اشياء آن هنگام که با هم ازدواج کردند وجفت شدند، کسالت وناتوانى با يک ديگر ازدواج کردند، که نتيجه اين ازدواج نامبارک فقر واحتياج بود.

5 – در حديث قدسى، خداوند مى فرمايد: من اشتاق الى حبيب جد فى السير اليه.(22)

آن کس که مشتاق ديدار محبوبى است در مسير وصال او جديت وکوشش مى کند.

6 – ونيز خطاب به پيامبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: يا احمد هل تدرى اى عيش اهنا واى حياه ابقى؟ قال: اللهم لا. قال: اما العيض الهنىء فهو الذى لا يفتر صاحبه عن ذکرى ولا ينسى نعمتى.(23)

اى احمد! آيا مى دانى کدام زندگى گواراتر وکدام زيست پايدار است؟ پيامبر عرض کرد: خدايا، نه. آن گاه خداوند فرمود: زندگى گوارا آن است که صاحبش در ياد کردن من سست نشود ونعمت مرا فراموش نکند.

7 – امير المؤمنين عليه السلام در صفات مؤمن فرمودند: نفسه منه فى عناء والناس منه فى راحه. اتعب نفسه لاخرته.(24)

جانش از او در رنج است ومردم از او در آسايش اند. خود را براى آخرتش (لقاى محبوب) به زحمت انداخته است…

وبى شک، نتيجه اين رنجها ومشقات، بيدارى وهوشيارى بنده در مسير بندگى است. لذا بنده صادق ومحب عاشق با تمام وجود در حال فعاليت در راه محبوب است وبراى رسيدن به لقاى او در حرکت دائم است.

هر که او بيدارتر، پر دردتر هر که او آگاه تر، رخ زردتر

در دعاى معروف زمان غيبت – اللهم عرفنى نفسک – آمده است: وقونا على طاعته وثبتنا على متابعته. ما را در اطاعت آن سرور نيرومند ساز وبر پيروى او ثابت قدم فرما. ونيز در دعاى عهد مى خوانيم: اللهم انى اجدد له فى صبيحه يومى هذا وما عشت من ايامى عهدا وعقدا وبيعه له فى عنقى لا احول عنها ولا ازول ابدا. بارالها! من در صبح امروز ودر تمام ايام زندگيم با او تجديد عهد وپيمان مى کنم وبيعت او را به گردن مى گيرم وهرگز از آن بر نخواهم گشت.

از ازل بست دلم با سر زلفت پيوند تا ابد سر نکشد وز سر پيمان نرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.