انقلاب ماهيت در احاديث

انقلاب ماهيت در احاديث

اکنون انقلاب ماهيت را در کلمات در ربار امامان وپيشگامان عشق ومحبت سلام الله عليهم اجمعين مى بينيم. مثلا زيارت قبر امام حسين عليه السلام که از آثار عشق ومحبت نسبت به اوست، چنين تغيير ودگرگونى ايجاد مى کند که شقى را به سعيد مبدل مى کند، حيات معنوى مى دهد، وطول عمر ايجاد مى کند، موجب غفران مى گردد، طلاى وجود انسان را خالص مى کند وآثار ديگر…

1- عبد الله بن ميمون قداح گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: ما لمن اتى قبر الحسين بن على عليه السلام زائرا عارفا بحقه غير مستنکف ولا مستکبر؟ قال: يکتب له الف حجه مقبوله والف عمره مبروره، وان کان شقيا کتب سعيدا ولم يزل يخوض فى رحمه الله.(16)

چه اجرى است براى کسى که قبر امام حسين عليه السلام را با معرفت زيارت کند وتکبر وخودپسندى نشان ندهد؟ فرمودند: براى او هزار حج مقبول وهزار عمره نيکو نوشته مى شود واگر شقى باشد در زمره سعدا نوشته مى شود وهمواره در رحمت خدا مستغرق مى گردد.

2 – عن عبد الملک الخثعمى عن ابى عبد الله عليه السلام قال لى: يا عبد الملک لا تدع زياره الحسين بن على عليهما السلام ومر اصحابک بذلک يمد الله فى عمرک ويزيد الله فى رزقک ويحييک الله سعيدا ولا تموت الا شهيدا ويکتبک سعيدا.(17)

عبدالملک گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمودند: اى عبد الملک! زيارت حسين بن على عليه السلام را از دست نده وياران خود را نيز به آن توصيه کن که زيارت آن حضرت موجب ازدياد عمر وروزى است وخدا به وسيله آن تو را با خوشبختى محشور مى کند ونمى ميرى مگر به شهادت وخداوند تو را در زمره سعدا مى نويسد.

3 – عن سليمان بن خالد عن ابى عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: ان لله فى کل يوم وليله ماه الف لحظه الى الارض يغفر لمن يشاء منه ويعذب من يشاء منه ويغفر لزائرى قبر الحسين بن على عليهما السلام خاصه ولاهل بيتهم ولمن يشفع له يوم القيامه کائنا من کان. قلت: وان کان رجلا قد استوجب النار؟ قال: وان کان، ما لم يکن ناصبيا.(18)

سليمان بن خالد گويد: شنيدم از امام صادق عليه السلام که مى فرمودند: خداوند در هر روز وشب صدهزار مرتبه بر زمين عنايت دارد که هر کس را بخواهد مى آمرزد وهر کس را بخواهد عذاب مى کند وزائران قبر امام حسين عليه السلام را مخصوصا مى بخشد ونيز خانواده هاى آنان وشفاعت شدگان او را در روز قيامت هر کس باشد مى آمرزد. راوى گويد: گفتم حتى اگر مستوجب آتش باشد؟ فرمودند: ولو مستوجب آتش باشد مادامى که ناصبى نباشد.

4 – عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله: ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه فيحب بهذا ويبغض بهذا. فاما محبتنا فيخلص الحب لنا کما يخلص الذهب بالنار لا کدر فيه. من اراد ان يعلم حبنا فليمتحن قلبه. فان شارکه فى حبنا حب عدونا فليس منا ولسنا منه والله عدوهم وجبرئيل وميکائيل والله عدو الکافرين.(19)

امام باقر عليه السلام در مورد آيه کريمه که مى فرمايد: خدا براى کسى در داخل سينه اش دو قلب قرار نداده است. مى فرمايند: تا با يکى دوست بدارد وبا ديگرى دشمنى کند. اما محبت ما باعث خالص شدن محبت مى شود، آن گونه که طلا با آتش خالص مى شود که ديگر کدورتى در آن نيست. پس، کسى که مى خواهد محبت ما را بداند بايد قلب خود را امتحان کند، اگر ديد که با محبت ما محبت دشمنان ما نيز وجود دارد، پس از ما نيست وما نيز از او نيستيم، وخداوند وجبرئيل وميکائيل دشمنان اويند وخداوند دشمن کافران است.

5 – عن ابى سعيد الخدرى قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من رزقه الله حب الائمه من اهل بيتى فقد اصاب خير الدنيا والاخره. فلا يشکن احد انه فى الجنه، فان فى حب اهل بيتى عشرين خصله، عشر منها فى الدنيا وعشر فى الاخره. اما فى الدنيا فالزهد والحرص على العمل والورع فى الدين والرغبه فى العباده والتوبه قبل الموت والنشاط فى قيام الليل والياس مما فى ايدى الناس والحفظ لامر الله ونهيه عز وجل والتاسعه بغض الدنيا والعاشره السخاء. واما فى الاخره فلا ينشر له ديوان ولا ينصب له ميزان ويعطى کتابه بيمينه ويکتب له براءه من النار ويبيض وجهه ويکسى من حلل الجنه ويشفع فى مائه من اهل بيته وينظر الله عز وجل جل اليه بالرحمه ويتوج من تيجان الجنه والعاشره يدخل الجنه بغير حساب فطوبى لمحبى اهل بيتى.(1)

ابوسعيد خدرى مى گويد: پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: آن کس که خداوند محبت ائمه اهل بيت مرا روزى او کند پس به خير دنيا وآخرت مى رسد وجاى ترديد نيست که در بهشت خواهد بود، زيرا در محبت اهل بيت من بيست خصلت هست که ده خصلت آن در دنيا وده خصلت در آخرت است. اما ده خصلت دنيا عبارت است از: زهد وحرص بر عمل وپارسائى در دين وميل به بندگى وتوبه پيش از مرگ وشادابى در نماز شب ومايوس بودن از آنچه در دست مردم است وحفاظت امر ونهى خداوند ونهم بغض دنيا ودهم سخاوت. واما ده خصلت آخرت اين است: نامه عملى براى او باز نمى شود وترازو نخواهد داشت، کتابش بدست راستش داده خواهد شد وبرائت از آتش برايش نوشته مى شود چهره اش سفيد واز زيورهاى بهشت پوشيده مى شود وصد نفر از خانواده خود را شفاعت مى کند وخداوند به او نظر رحمت مى کند واز تاجهاى بهشت بر سرش گذاشته مى شود ودهم اينکه وارد بهشت مى گردد بدون حساب. پس خوشا به حال دوستداران اهل بيت من. اين همه آثار گرانبهاى دوستى آن بزرگواران از دگرگونى وانقلاب ماهيت آن دوستداران سرچشمه مى گيرد واينکه دورنشان تغيير ماهيت داده وخصايل ده گانه دنيوى ونيز ده خصلت اخروى که به پاداش خصايل دنيوى است روزى آنها خواهد بود که از جمله اينکه در زمره اصحاب يمين خواهند بود ونامه اعمالشان که امام آنها را معرفى مى کند در سمت راستشان قرار دارد وخصايص ديگر که جز براى دلباختگان کوى اهل بيت عليهم السلام سزاوار نيست. ولذا مثلا اگر بخواهيم اثر تغيير دهى محبت را در همين حديث شريف بررسى کنيم در نظر بدوى واجمالى نکات زير به دست مى آيد:

1 – نخستين اثر عشق به ائمه عليهم السلام – که خود نمونه خداشناسى وخداپرستى هستند – بى اعتنائى نسبت به دنيا ومطامع وزخارف آن است، چرا که با سوختن دل عاشق در آتش محبت آنان، يگپارچه دل به سوى آنها وبه فکر وذکر ويادشان است وديگر براى درياى زلال دل فرصتى براى توجه به دنيا وزرق وبرقهاى آن نمى گذارد وبه حکم (لکيلا تاسوا على ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم).(2)

واينکه تمامى دارائى جهان را داراست، باز از دست دادن آنچه مربوط به دنياست وبا به دست آوردن آن، حالت روحى ومعنوى اش تفاوتى نمى کند ومادام که اين سرمايه پايان ناپذير را دارد از اين نعمت بزرگ روحى نيز برخوردار است.

2 – اثر ديگر اين تغيير ودگرگونى ماهوى، حرص وعلاقه فراوان به کار در راه محبوب است که تفصيل آن را تحت عنوان خستگى ناپذيرى در راه محبوب بيان کرده ايم واين حرص، زاينده آن حرارت ونيروى درونى است که عاشق با توجه به محبوب خود وبراى رسيدن به او وجهت خشنودى وجلب توجهش آنى ولحظه اى از کار نمى ايستد ودر تمامى لحظات در پى فرصتى براى فعاليت است که مگر درجه اى از درجات ارتقاء به آستانه محبوب را طى کرده، به وصال بيشتر برسد وعملى که در متن آن قصد قربت نهفته است ظاهرى است از باطن خود عاشق که مملو از سوز وگداز محبوب است واين درون پرخروش، ظاهرى به عنوان حرص بر عمل دارد وآن بود، اين نمود را داراست.

3 – پارسائى در دين که رويه ديگر زهد است وتکامل آن به شمار مى رود خود نگهداى عاشق از هر چيزى است که معشوقش با آن سر ستيز دارد. احتراز از مکروهات محبوب ودورى از دشمنيهاى او امواجى از بيکران درياى دل دوستداران است. اينجاست که محبت محبوبانى چون على عليه السلام وديگر امامان راستين سلام الله عليهم اجمعين صفا وتقوا وباکى وپارسائى را نتيجه مى دهد، که عاشق، پاکى را از محبوب خود مى آموزد وارتباط باطنى ودرونى با او عاشق را از هر گژى حفاظت مى کند تا کم کم تمامى حرکات وافعال واعمالش به سان محبوب گردد ودر حوزه دين کگه ائين حب وبغض است ورع وپارسائى پيدا کند.

4 – عبادت يعنى سر بر آستان محبوب سائيدن وتمامى کردارها را براى او واراده او قرار دادن. البته، محبت به اهل بيت عليهم السلام مورث چنين اثرى است که رغبت وميل شديد به بندگى است، زيرا ملاک حرارت درونى واينکه عشق تمامى وجود او را پر کرده وبر جان وسرش حکومت مى کند فعاليت وکوشش او براى جلب رضايت محبوبها ومحبوب محبوبهاست، يعنى در اثر عشق به اهل بيت عليهم السلام محب هر لحظه دنبال فرصت لقاى محبوب است که جز در سايه عبادت امکان پذير نيست. او لحظه شمارى مى کند تا چه زمان، فراق او تبديل به وصال گردد، که با او انس يابد، ذکر او را به ميان آورد، با او هم مجلس گردد، صداى او را بشنود، به فرمانش گوش سپارد وآن را لبيک گويد، که هم خود با خداى محبوبها انس گيرد وهم همرنگ وهمگان آنان گردد. واين انتظار وصال يکى از جلوه هاى خود را در نماز اول وقت نشان مى دهد که عاشق گويا قلبش براى روياروئى محبوب وانجام فرمان او مى تپد وبه محض شنيدن نداى جانان اذان لبيک عاشقانه گفته وبه نماز مى ايستد، ويا اينکه در عبادت روزه به استقبال رفته، چند روز جلوتر آمادگى وعلاقه ورغبت از خود براى اين وصال اعلام مى کند.

5 – توبه قبل از مرگ که به معناى برگشت به سوى خدا وپشيمانى از تمامى نابکاريها وناسزاواريهاست اثر بارز ديگر عشق نسبت به ائمه عليهم السلام است، زيرا بنابر نون همرنگى وهمگانى با محبوبهاى پاک که همواره در حال سير وسلوک الى الله وبرگشت به سوى او هستند وبه حکم دوست داشتن محبوب آنان، عاشق صادق پيش از اينکه در لقاى قهرى يار قرار گيرد خود با رغبت وبه ميل باطنى، تمامى ما سوى الله را پشت سر مى اندازد وتنها به سوى الله که معبود وصف نانشدنى است رجوع مى کند ولقاى تام وتمام را در قفس تنگ وتاريک دنيا تمرين نموده، آمادگى کامل براى وصال او پيدا مى کند وکار خود را پيش از، از دست رفتن فرصتهاى طلائى تکميل کرده، خانه وصال را ساخته وتزئين مى نمايد.

6 – دوستدار اهل بيت عليهم السلام به پيروى از پيشوايان خود ودر ادامه طريق وروشن آنان، با جان جانان بستگى وعلقه مى يابد ودر پى ايجاد علقه بيشتر ووصال عميق تر به قعاليت مى پردازد. او در پى خلوت کردن با يار خويش است. او مى خواهد به دور از چشم ناپاگان ونامحرمان با محبوب ديدار کند با او به گفتگوهاى مخفيانه بپردازد، نجوا کند، غزل عشق بسرايد وسر به بندگى بگذارد وتمامى درون خود را در قالب حمد وتسبيح وتهليل ورکوع وسجود وقيام وتوبه ودعا وعذرخواهى ابراز واظهار کند. اين است که به تمام وجود در انتظار خلوت ترين لحظات ساعت شمارى مى کند، دلش مى تپد، خواب از چشمش ربوده مى شود، تا مگر قسمت آخر شب را – که شيرين ترين لحظات خواب است – درک کند وبا صداى سبوح قدوس وبا خروس سحرى همنوا گردد – که اين خود اين بيدارى را برگزيده – ونداى عذرخواهى العفو العفو را به گوش محبوب برساند وموقعيت عشق وبندگى خويش را با فرياد هذا مقام العائذ بک من النار نشان دهد. واين نشاط وشادابى را از درون وماهيت گداخته در کوره عشق ائمه عليهم السلام به دست مى آورد واين خوشى وشادابى چنين وصلى در تمامى لحظات شبانه روز با او هست که او گويا با فرشتگان (والناشطات نشطا)(3) هميارى دارد.

7 – اين دل بستگى وفنا، واين شادابى ونشاط وهمواره در راه محبوب کوشيدن، تمامى جان عاشق اهل بيت عليهم السلام را فرا مى گيرد وچشم انداز او در همه مواقع وهمت بلند او در تمامى شئون زندگى رضا وخشنودى يار مى گردد وچون حکومت جان او با محبوب است، ديده دل وقلب او تنها به سوى خدا باز مى گردد واز تمامى صورتهاى ديگر بسته مى شود، هر چه مى خواهد از او مى خواهد وهر چه مى طلبد از او مى طلبد، روبه سوى او مى کند، از همه عالم مى برد وتنها با او ارتباط مى يابد تنها به دست خدا مى نگرد بلکه خود دست پر قدرت خدا مى شود واز آنچه در دست مردم است مايوس مى گردد، حتى نان ونمکش را هم از خدا مى خواهد بلکه به جائى مى رسد که چيزى نمى خواهد جز وصال خود يار.

8 – عاشق در چنين سير صعودى خود خافظ ونگهبان امر ونهى خدا مى گردد، چرا که غرض از امر ونهى جز بندگى وچشم پوشى از غير ودلبستگى به خدا نيست واو با اين علقه عميق وبا اين وصال دائم خود تبلور امر ونهى خدا مى شود وبا قول وعمل وکردار وافکارش فرمان خدا را نگاهبانى مى کند وبا ترک وعدم ارتکاب منهيات نگهدار حريم دين مى گردد. حال، روح او عين گردن نهادن به امر محبوب مى شود مسير او مسير حق، وکلامش جز در راه محبوب بيان نمى شود، بلکه او مصداق وما تشاءون الا ان يشاء الله شده، مدار حق ومدير جهان شرع مى گردد والگو وقالب واسوه براى ديگر عاشقان مى شود.

9 – او در راه رسيدن به رضاى محبوب از هيچ کوششى دريغ نمى کند وهر مانعى را از سر راه بر مى دارد. پس، هر چه او را در وصالش کمک نمايد از آن کمک مى گيرد وهر چه در سر راهش مانع شود آن را بر مى دارد. زمينه هاى يارى يارش را دوست دارد وعوايق راه او را دشمن. او بر طارم اعلى مى نشيند وچشم اندازش مقام محمود مى گردد، به دنياى پست اعتنا نمى کند بلکه آن را پلکانى براى صعود خود قرار مى دهد، دنيا را براى دنيا نمى خواهد بلکه با او بغض نشان مى دهد. بزرگترين دشمن او دنيائى است که او را به وصال محبوبش نرساند وميان او ويارش حايل گردد. پس، او همچون پيشواى راستين وعاشق خود باخته در راه خدا – يعنى على عليه السلام – دنيا را سه طلاقه مى کند. اثر ديگر محبت وپيروى چنين محبوبى بغض با دنيا مى شود. او با دنيا واهل آن نمى آميزد، در ميان آنان زندگى مى کند ولى از سنخ آنها نيست، تنش در ميان مردم وروحش با يار در نجواست، پايش در فرش زمين وسرش در عرش رحمان است 10. – پس هر چه دارد از سنخ دنيا، از دست مى دهد ومى بخشد وآنچه از سنخ دوست دارد به خود مى گيرد. آرى، دهمين اثر چنين محبت مواجى، سخا وبخشش است. براى کسى که به دنيا با نظر بغض مى نگرد نگهدارى آن معنى ندارد بلکه براى رضاى محبوبها وهمچون آنها در راه خدا انفاق مى کند ومانند پيشوايان خود که ويطعمون الطعام على حبه مسکينا ويتيما واسيرا او نيز با اينکه نيازمند ظاهرى است اما در راه محبوب ايثار مى کند که ويوثرون على انفسهم ولو کان بهم خصاصه. واين چنين دلباخته اى تنها به دارائى حقيقى دل خوش دارد که رضوان من الله اکبر. واين چنين سوخته اى شراب طهور از دست خود معشوق مى چشد که وسقاهم ربهم شرابا طهورا. واينها همگى نتيجه آن انقلاب درون دوستدار است که اکسير محبت على عليه السلام واولاد او – که درود خدا بر آنان باد – مس وجود او را به معدن طلاى ناب تبديل کرده وباطن تاريک او را به نور تغيير داده واز يک پارچه پارکى وطهارت وتقوا ونور ساخته وپرداخته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.