آثار اخروى محبت اهل بيت در حديث مورد بحث

آثار اخروى محبت اهل بيت در حديث مورد بحث

اثر اخروى، پاداش وپذيرائى محبوب است از محب خود واين پذيرائى نتيجه وثمره آن درياى زلال محبت وآن سوز وگداز است که عاشق در دنيا ناخالصيهاى خود را از دست داده وتمامى آنها را تبديل به نور وروشنائى نموده وتکليف عشق ومحبت خود را از پيش روشن ساخته وکار آينده خويش را به خوبى تنظيم کرده وخود را نشان داده ويک پارچگى ويک رنگى درون وبيرون را به منصه ظهور گذاشته واکنون وارد آستانه محبوب ومحبوبها گشته است. بنابر اين، حالا در دادگاه عدل کارى وپرونده اى ندارد وديوانى براى او گشوده نمى شود، ترازوى عمل او تنها عشق عاشقان الله ومعشوقهاى او بوده، پس ترازوئى براى او نصب نمى گردد، چرا که در شئون گوناگون زندگى اش اهل بيت عليهم السلام را به عنوان ترازو برگزيده وبر ميزان الاعمال (امير المؤمنين عليه السلام) وموازين القسط (ائمه سلام الله عليهم) سر تسليم نهاده وانديشه وعمل واخلاق خود را با آنان تطبيق داده وآنان را به راستى امام وپيشواى خود ساخته که کتاب او به دست راستش داده شده واو ديگر با جهنم سنخيت ندارد، پس چهره او برائت ودورى از آتش جهنم شده است. پس، او سفيد رو است زيرا سفيدى روى خود را از نور يار اقتباس نموده، که رويش جز به روى يار ومحبوب نبوده واين نور باطن او در نشئه يوم تبلى السرائر ظهور کرده، او را معرفى مى کند واز زيورهاى بهشت وبهشتيان – که در دنيا به دنبال آنان بوده وهم آنان را محبوب خود قرار داده – آراسته مى گردد واين نور وآراستگى به وابستگان (اهل بيت) او نيز نور افشانى وسرايت مى کند وصد نفر از آنان نيز از برکت نور وزيور او بهره برده، مورد شفاعت قرار مى گيرند، زيرا شفاعت را که يکى از شئون مقام محمود است از ياران خويش به ارث برده. پس، خداوند با ديده رحمت ورافت مى نگرد واو را مشمول رحمت رحمانيه ورحيميه خود مى سازد واز تاجهاى بهشت بر سرش نهاده شود که تمامى محشريان بدانند او عاشق على عليه السلام بوده واين انديشه ومغز وفکر وروح او را بشناسند، پس علامت علوى بهشت را دارا خواهد بود. ونتيجه وپاداش هم اينکه بدون حساب وارد بهشت شده، در وصال محبوبهاى آشناى خويش قرار مى گيرد وبه زيارت وديدار تمام وکمال آنان نائل مى گردد. اين است که پيامبر خدا – درود بى پايان خدا بر او وخاندانش – در پايان حديث مى فرمايند: پس، خوشا به احوال دوستداران اهل بيت من (صلوات الله عليهم)!.

امام صادق عليه السلام درباره عاشقى از خيل سوختگان حبيب خدا محمد مصطفى صلى الله عليه وآله مى فرمايند: کان رجل يبيع الزيت، وکان يحب رسول الله صلى الله عليه وآله حبا شديدا، کان اذا اراد ان يذهب فى حاجته لم يمض حتى ينظر الى رسول الله صلى الله عليه وآله وقد عرف ذلک منه، فاذا جاء تطاول له حتى ينظر اليه. حتى اذا کان ذات يوم دخل فتطاول له رسول الله صلى الله عليه وآله حتى نظر اليه ثم مضى فى حاجته فلم يکن اسرع من ان رجع. فلما رآه رسول الله صلى الله عليه وآله قد فعل ذلک، اشار اليه بيده: اجلس! فجلس بين يديه فقال: ما لک فعلت اليوم شيئا لم تکن تفعله قبل ذلک؟ فقال: يا رسول الله والذى بعثک بالحق نبيا لغشى قلبى شيء من ذکرک حتى ما استطعت ان امضى فى حاجتى حتى رجعت اليک. فدعا له وقال له خيرا، ثم مکث رسول الله صلى الله عليه وآله اياما لا يراه، فلما فقده سال عنه، فقيل: يا رسول الله، ما رايناه منذ ايام. فانتعل رسول الله صلى الله عليه وآله وانتعل معه اصحابه وانطلق حتى اتى سوق الزيت، فاذا دکان الرجل ليس فيه احد، فسال عنه جيرته فقالوا: يا رسول الله مات ولقد کان عندنا امينا صدوقا الا انه قد کان فيه خصله. قال: وما هى؟ قالوا: کان يرهق، يعنون يتبع النساء. فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: رحمه الله والله لقد کان يحبنى حبا لو کان نخاسا لغفر الله له.(4)

مردى روغن فروش رسول خدا صلى الله عليه وآله را به شدت دوست مى داشت، به گونه اى که وقتى دنبال کارى مى رفت قبلا مى آمد وپيامبر صلى الله عليه وآله را مى ديد، سپس به دنبال کارش مى رفت وبه اين کار شناخته شده بود. وهنگامى که نزد پيامبر صلى الله عليه وآله مشرف مى شد آن حضرت گردن مى کشيدند تا او ايشان را بنگرد تا اينکه روزى وارد بر پيامبر صلى الله عليه وآله شد وپيامبر صلوات الله عليه وآله گردن کشيدند تا به ايشان نگريست وبعد به دنبال کارش رفت. لحظاتى نگذشت که برگشت. وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله چنين ديدند با دست اشاره فرمودند که بنشين، واو در مقابل آن حضرت نشست. حضرت فرمودند: امروز رفتار تو غير از روزهاى ديگر بود. عرض کرد: يا رسول الله! قسم به آن کس که تو را بحق به پيامبرى برانگيخت، از ياد شما قلبم طورى شد که نتوانستم به دنبال کارم بروم ولذا برگشتم. در اين هنگام حضرت براى او دعاى خير فرمودند. چند روزى بر پيامبر صلى الله عليه وآله گذشت که او را نديدند. از حال او جويا شدند، به آن حضرت گفته شد که ما هم چند روزى است او را نديده ايم. پيامبر صلى الله عليه وآله وجمعى از اصحاب آماده شده، به بازار روغن فروشان رفتند. ديدند دکان مرد روغن فروش تعطيل است. از همسايگان جوياى حال او شدند. همسايگان گفتند که او وفات کرده است، او نزد ما مردى امين ودرستکار بود اما در او خصلت زشتى نيز بود. حضرت فرمودند: آن خصلت زشت چه بود؟ گفتند: به دنبال زنان مى رفت. پس، رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: خداى او را رحمت کند: قسم به خدا که مرا بسيار دوست مى داشت، وحتى اگر کسى بود که آزادگان را به عنوان برده مى فروخت باز خداوند او را مى آمرزيد. نتيجه اين گفتارها اينکه: سرايت اکسير محبت در جان ودرون عاشق، او را تغيير کلى مى دهد وماهيت او را عوض مى کند واين تغيير ودگرگونى بستگى به مقدار وشدت محبت او دارد: هر چه محبت بيشتر باشد عمق تاثير آن بيشتر وسطح دگرگونى آن وسيع تر خواهد بود وناخالصيهاى وجود او را از ميان بر مى دارد تا آنجا که شبيه محبوب ومعشوق خود مى گردد وبا او محشور مى شود. اين است که علامت محبت به خداوند محبوب تخلق به اخلاق اوست که فرموده اند: تخلقوا باخلاق الله.

یک دیدگاه

  1. سلام میشه لینک داخل مطلبو چک کنید.برای من مشکل داشت.ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.