سيره متروك و فراموش شده شخص على (ع ) – قولا و عملا – كه از تاريخ زندگى آن حضرت پيداست بهترين درس آموزنده در زمينه وحدت اسلامى است . على (ع ) از اظهار و مطالبه حق خود و شكايت از ربايندگان آن خوددارى نكرد، با كمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامى مانع آن قرار نداد. خطبه هاى فراوانى در نهج البلاغه ، شاهد اين مدعى است . در عين حال تظلّمها، موجب نشد كه از صف جماعت مسلمين در مقابل بيگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شركت مى كرد سهم خويش را از غنائم جنگى آن زمان دريافت مى كرد. از ارشاد خلفا دريغ نمى نمود. طرف شور قرار مى گرفت و ناصحانه نظر مى داد.
در جنگ مسلمين با ايرانيان كه خليفه وقت مايل است خودش شخصا شركت نمايد. على پاسخ مى دهد:
– خبر، شركت نكن . زيرا تا تو در مدينه هستى ، دشمن فكر مى كند فرضا سپاه ميدان جنگ را از بين ببرد از مركز مدد مى رسد ولى اگر شخصا به ميدان نبرد بروى ، خواهند گفت : هذا اصل العرب .
ريشه و بن عرب اينست . نيروهاى خود را متمركز مى كنند تا تو را از بين ببرند و اگر تو را از بين ببرند با روحيه قويتر به نبرد مسلمانان خواهند پرداخت .(82)
على در عمل نيز همين روش را دارد. از طرفى شخصا هيچ پستى را از هيچ يك از خلفا نمى پذيرد، نه فرماندهى جنگ و نه حكومت يك استان و نه امارة الحاج و نه يك چيز ديگر از اين قبيل را. زيرا قبول يكى از اين پستها به معنى صرف نظر كردن او از حق مسلم خويش است و به عبارت ديگر كارى بيش از همكارى و همگامى و حفظ وحدت اسلامى است . اما در عين حال خود كه پستى نمى پذيرفت مانع نزديكان و خويشاوندان و يارانش در قبول آن پستها نمى گشت زيرا قبول آنها، صرفا همكارى و همگامى است و به هيچ وجه امضاى خلاف تلقى نمى شد.(83)