فتح مكه يك فتح نظامى بود و به موجب آن ، قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيب تثبيت شد. ولى پيغمبر هنوز با كفّار با شرايط صلح زندگى كرد، قرارداد صلح بسته بود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق داشتند كه در حج شركت كنند. يك سال هم مراسم حج به همين صورت بود:
مسلمين شركت مى كردند، آنها هم شركت مى كردند. مسلمين مراسمشان را مطابق اسلام انجام مى دادند آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام مى دادند. در سال نهم هجرى سوره برائت نازل شد. بعد كه اين سوره نازل شد قرار شد كه اميرالمؤ منين به ((منى )) برود و اين سوره را در مجمع عمومى بخواند. كه از اين پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و اين مراسم خاص مسلمين است و بس .
داستان معروف است كه حضرت رسول اول ((ابوبكر)) را به عنوان اميرالحاج فرستادند. او رفت ولى هنوز بين راه بود كه آيه نازل شد. اينكه ابوبكر سوره برائت را هم با خود برد يا از اول سوره برائت نبود و او فقط براى امارة الحاج رفته بود، مورد اختلاف مفسرين است ولى به هر حال اين ، مورد اتفاق شيعه و سنى است و آنرا جزء فضائل اميرالمؤ منين (ع ) مى شمارند كه پيغمبر اكرم (ص )، اميرالمؤ منين (ع ) را با مركب مخصوص خودش فرستاد و به او فرمود:
– برو كه بر من وحى نازل شده است كه كسى جز تو اين سوره را بر مردم نبايد بخواند، يا كسى كه از توست .
اميرالمؤ منين رفت و در بين راه به ابوبكر رسيد. داستان را اين طور نقل كرده اند كه : ابوبكر در خيمه اى بود. شتر مخصوص پيغمبر نعره اى كشيد. او اين صدا را مى شناخت . گفت :
– اين صداى شتر پيغمبر است ، چرا اين شتر اينجاست ؟!
– اين صداى شتر پيغمبر است ، چرا اين شتر اينجاست ؟!
ناگاه ديد على (ع ) آمده است . خيلى ناراحت شد فهميد خبر مهمى است ، گفت :
– آيا خبرى شده ؟
فرمود: پيغمبر مرا ماءمور كرده كه سوره برائت را بر مردم بخوانم .
گفت : آيا چيزى عليه من هم نازل شده يا نه ؟
فرمودند: نه .
در اينجا اختلاف است . سنى ها مى گويند: على رفت و سوره برائت را قرائت كرد و ابوبكر به سفر ادامه داد و اين يك پست از او گرفته شد.
ولى عقيده شيعه و بسيارى از اهل تسنن همانطورى كه در ((تفسير الميزان )) نقل شده اينست كه : ابوبكر از آنجا برگشت و تا به پيغبر رسيد گفت :
– يا رسول اللّه ! آيا چيزى عليه من در اين سوره نازل شده است ؟
فرمود: نه .
روز اعلام سوره برائت هم براى مسلمين روز فوق العاده اى بود در آن روز اعلام شد كه از امروز ديگر كفار حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و محيط حرم اختصاص به مسلمين دارد، و مشركين فهميدند كه ديگر نمى توانند به وضع شرك زندگى كنند، اسلام شرك را تحمل نمى كند، همزيستى با اديان مثل يهوديت ، نصرانيت و مجوسيت را مى پذيرد ولى همزيستى با شرك را نمى پذيرد.(90)