16. پاسخ سيه گوش (67) از سياه گوش پرسيدند: ((چرا همواره با شير ملازمت مى كنى ؟ )) در پاسخ گفت : ((تا از باقيمانده شكارش بخورد و در پناه شجاعت او، از گزند دشمنان محفوظ بمانم . )) به او گفتند: ((اكنون كه زير سايه حمايت شير هستى و شكرانه اين نعمت را بجا مى آورى ، چرا نزديك …
ادامه نوشته »بنده خدا
15. وارسته شدن وزير بر كنار شده
15. وارسته شدن وزير بر كنار شده پادشاهى ، يكى از وزيران را از وزارت بركنار نمود. او از مقام و رياست دور گرديد و به مجلس ((پارسايان )) راه يافت و در كنار آنها به زندگى ادامه داد.بركت همنشينى با آنها به او روحيه عالى و آرامش خاطر بخشيد. مدتى از اين ماجرا گذشت ، راءى پادشاه درباره وزير …
ادامه نوشته »14. نتيجه بى توجهى به سپاه
14. نتيجه بى توجهى به سپاه يكى از شاهان پيشين ، در نگهدارى كشور سستى مى كرد و بر سپاهيان سخت مى گرفت و آنان را در تنگدستى رها مى كرد تا اينكه دشمن قوى و ظغيانگرى به آن كشور حمله كرد. شاه به دست و پا افتاد و سپاهيان خود را به جلوگيرى از دشمن فرا خواند، ولى آنها …
ادامه نوشته »13. اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
13. اندازه نگهدار كه اندازه نكوست يكى از شاهان ، شبى را تا بامداد با خوشى و عيشى به سر آورد و در آخر آن شب گفت : ما را به جهان خوشتر از اين يكدم نست كز نيك و بد انديشه و از كس غم نيست فقيرى (صبور) كه در بيرون كاخ شاه ، در هواى سرد خوابيده بود، …
ادامه نوشته »12. برتر بودن خواب ظالم از بيداريش
12. برتر بودن خواب ظالم از بيداريش شاه بى انصافى از پارسايى پرسيد: كدام عبادت ،بهترين عبادتها است ؟ پارسا گفت : خوابيدن هنگام ظهر براى تو بهترين عبادتهاست تا در آن هنگام به كسى آزار نرسانى . ظالمى را خفته ديدم نيم روز گفتم : اين فتنه است خوابش برده به و آنكه خوابش بهتر از بيدارى است آن …
ادامه نوشته »11.برتر بودن مرگ ظالم بر زندگى او
11.برتر بودن مرگ ظالم بر زندگى او (عصر حكومت عبدالملك بن مروان (75 – 95 ه ق )بود. او حجاج بن يوسف ثقفى را كه خونخوارترين و بى رحمترين عنصر پليد بود، استاندار عراق (كوفه و بصره ) كرد. حجاج بيست سال حكومت نمود و تا توانست ظلم كرد.) در اين عصر، روزى زاهد فقيرى كه دعايش به اجابت مى …
ادامه نوشته »10. نتيجه مهر و نامهرى رهبر به ملت
10. نتيجه مهر و نامهرى رهبر به ملت در مسجد جمعه شهر دمشق ، در كنار مرقد مطهر حضرت يحيى پيغمبر عليه السلام به عبادت و راز و نياز مشغول بودم ، ناگاه ديدم يكى از شاهان عرب كه به ظلم و ستم شهرت داشت براى زيارت قبر يحيى عليه السلام به آنجا آمد و دست به دعا برداشت و …
ادامه نوشته »9. افسوس شاه از عمر بر باد رفته
9. افسوس شاه از عمر بر باد رفته يكى از شاهان عجم ، پير فرتوت و رنجور شده بود، به طورى كه ديگر اميد به ادامه زندگى نداشت . در اين هنگام سوارى نزد او آمد و گفت : ((مژده باد به تو اى فلان قلعه را فتح كرديم و دشمنان را اسير نموديم و همه سپاه و جمعيت دشمن …
ادامه نوشته »42. دو عامل پيروزى اسكندر
42. دو عامل پيروزى اسكندر از اسكندر رومى (شاه معروف يونانى كه در سالهاى 323 تا 336 قبل از ميلاد بر جهان حكومت مى كرد و بسيارى از كشورها را فتح نمود)پرسيدند: ((چگونه كشورهاى شرق و غرب را گرفتى و فتح كردى ؟ با اينكه شاهان پيشين نسبت به تو ثروت و عمر و لشگر بيشترى داشتند، ولى نتوانستند مانند …
ادامه نوشته »7. آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند
7. آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستين بار بود كه دريا را مى ديد و تا آن وقت رنجهاى دريانوردى را نديده بود، از ترس به گريه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام …
ادامه نوشته »