شهید ابراهیم هادی

به یاد رفقا❄️

به یاد رفقا❄️ بازم مثل همیشه روی زمین خوابیده بود. بهش میگم برادر من، رو زمین میخوابی بدن درد میگیری! ✳️او مثل همیشه بهم میگه یه روز دلیل کارهامو بهت می گم. خب من خواهرم دلم میسوزه. اما چه کنم که حرف به گوش شما نمیره…. ✅آن شب همینطور زیر لب با خودم حرف میزدم که بیدار شد. گفتم: داداش …

ادامه نوشته »

به نام پدر❄️

به نام پدر❄️ یکی از کسانی که تاثیر فراوان در شخصیت ابراهیم هادی داشت، مرحوم مشهدی حسین پدر ایشان بود. ✳️پدر ابراهیم انسان وارسته ای بود. اهل شوخی و خنده و… او با فرزندانش رفیق بود. انسانی بود که به رضایت خدا بسیار اهمیت میداد. همیشه چراغ سردر خانه را روشن می‌گذاشت تا کوچه تاریک نباشد. ✅وقتی وارد خانه می …

ادامه نوشته »

هرچه خدا بگوید❄️

هرچه خدا بگوید❄️ در تصویر زیر شهیدان ماشالله عزیزی و ابراهیم و جواد افراسیابی کنار هم هستند. ✳️ماشالله همان شخصی است که ارادت خاصی به ابراهیم داشت. بعد از ماجرایی که در میدان مین برایش پیش آمد، ارادت او دوچندان شد. اما در تصویر ابراهیم و جواد، سیبیل های خود را زده اند‼️ ماجرا از این قرار است که ابراهیم …

ادامه نوشته »

آخرین باری که به تهران آمده

آخرین باری که به تهران آمده بود کمتر غذا میخورد. وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: بایداین بدن را آماده کنم. در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید ومیگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند. ومیگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک. دوستدارم انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم. …

ادامه نوشته »

بندگی کن تاکه سلطانت کنند

بندگی کن تاکه سلطانت کنند تن رها کن تا همه جانت کنند سر بنه در کف ، برو در کوى دوست تا چو اسماعیل ، قربانت کنند بگذر از فرزند و مال و جان خویش تا خلیل الله دورانت کنند دانلود رایگان کتاب فاخر سلام بر ابراهیم سلام-بر-ابراهیم  

ادامه نوشته »

گمنامی❄️

گمنامی❄️ در مسیر همدان به کرمانشاه بودیم. به شهر بهار رسیدیم. ✳️یکباره تصویر ابراهیم بر روی شیشه یک مغازه جلوه گری میکرد. پیاده نشدم. از داخل ماشین عکس گرفتم. ✅یادم افتاد که وقتی برای آخرین بار عازم جبهه بود، به من گفت: میخواهم چیزی از من نماند. میخواهم هیچ حرفی از من نباشد. گویی اصلا کسی به اسم ابراهیم هادی …

ادامه نوشته »

شهید تواب❄️

شهید تواب❄️ در تصویر در سمت راست شهید هادی یکی از رزمندگان گروه اندرزگو به نام حسن پالاش قرار دارد. ?حسن از هواداران مجاهدین و از کسانی بود که گرایش شدید به منافقین داشت. در سال 1359 که ریشه های فساد و نبرد مسلحانه در منافقین علنی نشده بود به جبهه آمد. ✅رفاقت با ابراهیم از او انسان دیگری ساخت. …

ادامه نوشته »

بعد از عملیات آزادی خرمشهر

 ❄️حکایت آن عکس❄️ بعد از عملیات آزادی خرمشهر، برای تدفین شهید علی سراجیان به بهشت زهرا رفتیم. درست دو قبر آنطرف تر فضای خالی وجود داشت. ✳️ابراهیم در حالی که با عصای زیربغل آمده بود رو کرد به من و گفت: چه جای خوبیه. برخیابان. هرکی رد بشه برای ما فاتحه میخوانه. خوبه اینجا برای من باشه. ✅سالها بعد شاهد …

ادامه نوشته »

❄️حکایت آن عکس❄️

❄️حکایت آن عکس❄️ با تلاش بسیار ایشان را پیدا کردیم. حجت الاسلام دکتر سیدمحسن میری. استاد دانشگاه و مدرس حوزه. کسی که مرتب در سفرهای تبلیغی خارج از کشور و… کسی که در دوره دبیرستان به سراغ کشتی رفت و از همان زمان با ابراهیم آشنا شد و مسیر زندگی اش دچار تحول شد. ✅ایشان می‌گفت: در تمام این سالها …

ادامه نوشته »

?گمنام?

?گمنام? دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه س گمنام میخرد ?از دوستانم بود. فهمید میخواهیم کتابی برای شهدای گمنام بنویسیم. گفت: دایی من شهید گمنام است. چندبار نامه دادیم به شهرداری که نام کوچه را به نام دایی من بگذارند که نامه ها گم شدند.‼️ گفتم مطالب را اگر نوشته ای همراه عکس …

ادامه نوشته »