يك روز، مردى نزد عمر، خليفه دوم، آمد، در حالى كه كودكى در بغل داشت . عمر گفت: ((سبحان الله!هرگز كس نديدم كه به كسى ماند، چنين كه اين كودك به تو ماند .)) مرد گفت:اى خليفه!اين كودك را عجايب بسيار است . روزى به سفر مىرفتم و مادر اين كودك آبستن بود . گفت: مرا با چنين حالى، تنها …
ادامه نوشته »68 – خوشا به حال هيچ كارهها
عمر، يك روز خواست كه بر جنازهاى نماز كند . مردى پا پيش نهاد و نماز ميت را او خواند . آن گاه چون دفن كردند، دست بر گور وى نهاد و گفت: ((خوشا بر تو كه نه امير بودى و نه وزير و نه سردار و نه خزانه دار و نه بزرگ قوم . )) آن گاه از چشمها …
ادامه نوشته »67 – شير آن است كه خود را بشكند
يكى را در پيش رسول (ص) مى گفتند كه ((وى بسيار نيرومند است .)) گفت: چرا؟ گفتند: با هر كه كشتى گيرد، وى را بيفكند و بر همه كس غالب آيد . رسول (ص) گفت: قوى و مردانه آن كس است كه بر خشم خود غالب آيد، نه آن كه كسى را بر زمين بيفكند . ? سهل دان شيرى …
ادامه نوشته »66 – خشم ابليس
از على بن الحسين (ع) روايت كرده اند كه غلامش را دوبار آواز داد، اما غلام پاسخ نگفت و حاضر نشد . سوم بار ندا داد و غلام حاضر شد . فرمود: ((نشنيدى؟ )) گفت: ((شنيدم .))
ادامه نوشته »65 – نيك خويان
اويس قرنى از كوچهاى مىگذشت و كودكان بر او سنگ مىانداختند . مىگفت: (( بارى اگر سنگ مىاندازيد، سنگهاى خرد اندازيد تا پاى من شكسته نشود كه بر پاى ناسالم نماز نمىتوانم خواند.))
ادامه نوشته »دانلود كتاب عبرت آموز
بسم الله الرحمن الرحيم دانلود كتاب عبرت آموز مركز علمى تحقيقاتى دار العرفان بصورت فايل html فهرست مطالب مقدمه آمرزش زن بدكاره آمرزش والدين با اعمال نيك فرزندان آه ثمربخش تائب ابراهيم ديگر نفرين مكن ابراهيم و نماز ابن سكّيت و حق گويى
ادامه نوشته »64 – هديه هاى خنده آور
نعيمان انصارى، مزاح بسيار مىكرد . وى را عادت بود كه هرگاه در مدينه ميوه تازهاى مىآوردند، آن را گرفته، نزد رسول الله مىآورد و مىگفت: (( اين هديه است .)) آن گاه چون فروشنده، بهاى ميوهاش را مىخواست، او را نزد رسول الله مىآورد و مىگفت: ((ايشان، ميوه تو را خوردند . بها از ايشان طلب كن . )) …
ادامه نوشته »63 – سخن چينان، بخوانند
در بنى اسرائيل، قحطى افتاد . مردم چارهاى نديدند جز آن كه به خداى رو آورند و باران از او خواهند . چندين بار نماز باران خواندند و از خدا باران خواستند؛ اما هيچ ابرى در آسمان پديدار نشد . موسى (ع) علت را از خداوند پرسيد . وحى آمد كه اى موسى!در ميان شما، سخن چينى است كه دعاى …
ادامه نوشته »62 – رسم دنيا
انس بن مالك كه از اصحاب رسول الله (ص) است، گويد: رسول (ص) را شترى بود كه آن را ((غضبا)) مىگفتند . از همه شتران تندتر و تيزتر مىدويد و در همه مسابقهها، از همه شتران، پيش مىافتاد . روزى، عربى بيامد و شتر خويش را با عضبا در يك راه، دوانيد. شتر اعرابى، پيش افتاد و مسابقه را برد …
ادامه نوشته »61 – پارساى بخيل
يحيى پسر زكرياى نبى (ع) ابليس را ديد، گفت: (( كيست كه وى را دشمنتر دارى، و كيست كه وى را دوستتر مىدارى؟ )) ابليس گفت: ((پارساى بخيل را دوستتر دارم، كه او جان همى كند و طاعت همى كند، اما بخل وى آن همه باطل گرداند . و فاسق بخشنده را دشمنتر دارم كه او خوش همى خورد و …
ادامه نوشته »