باب هجدهم در بيان قصه ها و حكمتهاى حضرت لقمان حكيم عليه السلام

باب هجدهم در بيان قصه ها و حكمتهاى حضرت لقمان حكيم عليه السلام
حق تعالى قصه او را در قرآن مجيد ياد فرموده است كه : ((بتحقيق كه عطا كرديم به لقمان حكمت را كه شكر كن از براى خدا، و هر كه شكر مى كند پس نمى كند آن شكر را مگر از براى نفس خود، و نفع آن به خدا عابد نمى گردد، و هر كه كفران نعمت خدا كند پس خدا بى نياز استاز شكر كنندگان و عبادت عابدان و مستحق حمد است بر همه حال ، يادآور آن وقت را كه لقمان به پسرش گفت در هنگامى كه او را پند مى داد كه : اى فرزند عزيز من ! شرك مياور به خدا بدرستى كه شريك براى خدا قرار دادن ستمى است بزرگ بر خود.
اى پسر عزيز من ! كار نيك يا بد تو اگر به قدر سنگينى حبه خردلى باشد و آن در ميان سنگى پنهان باشد يا در آسمانها يا در زمين خدا آن را در قيامت حاضر مى گرداند و تو را بر آن حساب مى كند، بدرستى كه خدا لطيف است يعنى صاحب لطف و احسان است يا علمش به لطايف امور محيط است و خبير است – يعنى علمش به خفاياى امور رسيده است -.


اى پسر عزيز من ! نماز را برپا دار و امر كن به نيكى و نهى كن از بدى و صبر كن بر آنچه به تو مى رسد از بلاها بدرستى كه اين با اينها از امورى است كه خدا رعايت آنها را بر مردم لازم گردانيده است ، و روى خود را از مردم مگردان از روى تكبر، و در زمين راه مرو از روى فرح و شادى و گردنكشى ، بدرستى كه خدا دوست نمى دارد هر كسى را كه از روى تكبر و خيلا راه رود و بر مردم فخر كند، و ميانه راه رو نه بسيار تند و نه بسيار آهسته ، صداى خود را پست كن و فرياد مكن بدرستى كه بدترين صداها صداى خران است )).(43)
شيخ طوسى رحمه الله ذكر كرده است كه خلاف است در لقمان : بعضى گفته اند او عالم بر حكمتهاى ربانى بود و پيغمبر نبود؛ و بعضى گفته اند كه پيغمبر بود.(44) و غير او از مفسران گفته اند كه لقمان پسر باعورا بود از اولاد پسر خواهر ايوب عليه السلام يا پسر خاله ايوب و ماند تا زمان حضرت داود عليه السلام و از او علم آموخت .(45)
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: بخدا سوگند مى خورم كه خدا حكمت را به لقمان نداد براى حسبى يا مالى يا اهلى يا جثه بزرگى يا حسن و جمالى كه او را بوده باشد و ليكن مردى بود توانا در فرمانبردارى حق تعالى و پرهيزكار از معاصى خدا و خاموش بود از غير كلام حكمت ، آرام و با اطمينان بود، صاحب انديشه عميق و فكر طويل و نظر تند بود، و به عبرت گرفتن از امور مستغنى از پند ديگران گرديده بود، هرگز در روز نخوابيد، و كسى او را در حالت بول و غائط و غسل كردن نديد از بسيارى پنهان شدن او از مردم در اين احوال و نظر عميق او و خود را محافظت نمودن از اطلاع مردم بر پنهان او، و هرگز از چيزى نخنديد از ترس گناه خود، و هرگز به غضب نيامد بر كسى از براى خود، و هرگز با كسى مزاح نكرد، و هرگز براى حاصل شدن امور دنيا از براى او شاد نشد و از فوت امور دنيا هرگز اندوهناك نشد، و زنان بسيار خواست و فرزندان بسيار بهم رسانيد، اكثر ايشان مردند و ايشان را فرط خود حساب كرد، بر مرگ هيچيك گريه نكرد، نگذشت هرگز به دو كس كه با يكديگر مخاصمه و منازعه يا مقاتله كنند مگر آنكه در ميان ايشان اصلاح كرد و تا ايشان از يكديگر جدا نشدند نگذشت و هرگز سخن نيكى كه او را خوش آيد از كسى نشنيد مگر آنكه تفسير آن سخن را از او پرسيد و سؤ ال كرد كه از كى اين سخن را اخذ كرده اى ، و با فقيهان و حكيمان و دانايان بسيار مى نشست و به خانه قاضيان و پادشاهان و سلاطين مى رفت براى عبرت گرفتن از احوال ايشان .
پس بر احوال قاضيان دقت مى كرد و ترحم مى كرد بر ايشان از آنچه به آن مبتلا شده اند، و بر ملوك و پادشاهان ترحم مى كرد كه به خدا مغرور شده اند و به دنياى فانى مطمئن گرديده اند، عبرت مى گرفت از احوال ايشان و ياد مى گرفت از مشاهده احوال ناشايست ايشان چيزى چند كه به آنها غالب گردد بر نفس خود و مجاهده نمايد با خواهش خود و احتراز نمايد از مكر شيطان ، و دواى دردهاى دل خود را به تفكر مى كرد و دواى بيمارى نفس خود را به عبرت گرفتن از احوال دنيا و اهل دنيا مى كرد، و حركت نمى كرد از جاى خود مگر از براى امرى كه فايده اى به او بخشد.
پس به اين سببها خدا حكمتهاى خود را به او عطا فرمود و او را از گناهان معصوم گردانيد، حق تعالى امر كرد گروهى چند از ملايك را كه در وسط روز هنگامى كه ديده ها در خواب قيلوله بودند به نزد لقمان آمدند و او را ندا كردند به نحوى كه صداى ايشان را مى شنيد و ايشان را نمى ديد و گفتند: اى لقمان ! مى خواهى كه حق تعالى تو را خليفه خود گرداند در زمين كه حكم كنى در ميان مردم ؟
پس لقمان گفت : اگر خدا مرا به حتم امر مى فرمايد كه بكنم ، مى شنوم و اطاعت مى كنم ، زيرا كه اگر چنين كند مرا بر آن كار يارى خواهد كرد و آنچه در آن ضرورى است تعليم من خواهد داد و مرا از لغزش نگاه خواهد داشت ، و اگر مرا مخير گردانيده است ، عافيت را اختيار مى كنم .
ملائكه گفتند: چرا اى لقمان ؟
لقمان گفت : زيرا كه حكم كردن در ميان مردم اگر چه منزلت عظيم دارد در دين خدا اما فتنه ها و بلاهاى آن عظيم است ، اگر خدا كسى را به خود بگذارد و اعانت او نكند ظلم يا تاريكى او را از همه جانب فرو مى گيرد و صاحب اين شغل مردد است ميان دو چيز: يا آنكه درست حكم كند و سالم بماند، يا خطا كند و راه بهشت را گم كند؛ كسى كه در دنيا خوار و ضعيف باشد آسانتر است بر او در آخرت از آنكه حكم كننده و بزرگ و شريف باشد در بين مردم ، و كسى كه دنيا را بر آخرت اختيار كند زيانكار هر دو مى شود زيرا كه دنيا بزودى از او زايل مى شود و به آخرت نمى رسد.
پس ملائكه تعجب كردند از وفور حكمت او، و حق تعالى پسنديد گفتار او را، چون شب شد و به جاى خواب خود رفت ، حق تعالى انوار حكمت را بر او فرستاد تا سرتاپاى او را فرا گرفت ، او در خواب بود و او را پوشانيد به حكمت پوشانيدنى ، پس بيدار شد و او حكيم ترين مردم بود در زمان خود، بيرون آمد بسوى مردم و زبانش گويا بود به حكمت و بيان مى كرد علوم و حكم و معارف ربانى را براى مردم .
چون او پيغمبرى را قبول نكرد حق تعالى ملائكه را امر فرمود كه حضرت داود عليه السلام را ندا كردند به خلافت ، و او قبول كرد و آن شرطى كه حضرت لقمان كرد، او نكرد. پس ‍ خليفه تعالى او را خليفه خود گردانيد در زمين ، و مكرر حق تعالى او را امتحانها فرمود، از آن حضرت ترك اولائى چند صادر شد كه خدا بر او بخشيد.
لقمان بسيار به ديدن داود عليه السلام مى آمد و او را پند مى داد به مواعظ و حكم و زيادتى علم خود، داود عليه السلام به او مى گفت : خوشا حال تو اى لقمان كه حكمت را به تو دادند و ابتلا و امتحان را از تو گردانيدند و خلافت را به داود دادند و او را در معرض امتحانها درآوردند. پس لقمان پسرش را پند داد آنقدر كه دل او شكافته شد و حكمت در او فرو رفت و اسرار حكمت لقمانى در دلش جا كرد، از جمله موعظه هاى لقمان براى او اين بود كه :
اى فرزند! بدرستى كه تو از روزى كه به دنيا آمده اى پشت به دنيا گردانيده اى و رو به آخرت نموده اى و مراحل آخرت را طى مى نمائى ، پس خانه اى كه تو بسوى آن مى روى به تو نزديكتر است از خانه اى كه هر روز از آن دور مى شوى .
اى فرزند! همنشينى كن با علما و دانايان و زانو به زانوى ايشان بنشين و با ايشان مجادله كن كه علم خود را از تو منع كنند، و از دنيا بگير آنچه تو را كافى باشد و بالكليه تحصيل دنيا را ترك مكن كه عيال مردم گردى و محتاج ايشان شوى ، و چنان هم در دنيا فرو مرو كه به آخرت خود ضرر رسانى ، و روزه بدار آنقدر كه مانع شهرت تو شود و آنقدر روزه مدار كه مانع نماز تو گردد، زيرا كه نماز نزد خدا محبوبتر است از روزه .
اى فرزند! دنيا دربانى است عميق و در آن غرق شده اند و هلاك گرديده اند گروه بسيارى ، پس بايد كه ايمان را كشتى خود گردانى براى نجات از مهالك اين دريا، و توكل بر خدا را بادبان آن كشتى گردانى ، و توشه خود در آن كشتى پرهيزكارى از محرمات و مكروهات گردانى ، پس اگر نجات يابى به رحمت خدا نجات يافته اى و اگر هلاك شوى به گناهان خود هلاك شده اى .
و در روايت ديگر چنين وارد شده است كه : پرهيزكارى را كشتى خود قرار ده ، و متاعى كه در آن كشتى مى گذارى بايد كه ايمان به خدا و انبيا و رسل و فرموده هاى ايشان باشد، و بادبان آن كشتى توكل باشد، و ناخداى آن كشتى عقل باشد كه به تدبير او به راه رود، و دليل و معلم آن كشتى علم باشد، لنگر آن كشتى با دنباله آن صبر و شكيبائى بر بلاها و بر مشقت و ترك محرمات و فعل طاعات باشد.(46)
اى فرزند! اگر در خردسالى قبول ادب كردى ، در بزرگى از آن بهره خواهى برد، و كسى كه فضيلت آداب حسنه را بداند اهتمام در تحصيل آن مى نمايد، و كسى كه اهتمام در آن داشته باشد مشقت را متحمل مى شود در دانستن آن ، و كسى كه آداب حسنه را به اين نحو آموخت سعى عظيم مى نمايد كه آنها را دريابد و خود را به آنها متصف گرداند، و چون خود را به آنها منصف گرداند منفعتش را در دنيا و عقبى خواهد يافت .
پس به آداب پسنديده عادت فرما خود را تا خلف نيكان گذشته باشى و نفع بخشى به آنها گروهى را كه بعد از تو خواهند بود كه پيروى تو كنند در آن اطوار حسنه و دوستان از تو اميدوار و دشمنان از تو هراسان باشند.
زنهار كه تنبلى و سستى مكن در طلب آنها و متوجه تحصيل غير آنها نشو، و اگر بر دنياى خود مغلوب گردى و دنيا را از تو بگيرند سهل است ، سعى كن كه در امر آخرت مغلوب نشوى و آخرت را از تو نگيرند، مغلوب شدن در امر آخرت به آن مى شود كه علم را از جائى كه بايد تحصيل كنى ، نكنى . و قرار ده در روزها و شبها و ساعتهاى خود از براى خود بهره اى از براى طلب علم ، زيرا كه هيچ چيز علم آدمى را ضايع نمى كند مثل ترك تحصيل آن نمودن ، يعنى ترك تحصيل علم سبب آن مى شود كه علمى كه تحصيل كرده اى نيز از دست تو بيرون رود.
در علم ، ممارات (47) و مجادله مكن با لجوجى ، و منازعه مكن با دانائى ، و دشمنى مكن با صاحب سلطنتى ، و مماشات و همراهى مكن با ستمكارى و با او دوستى مكن ، و با فاسقى برادرى مكن ، و با متهمى كه مردم گمان بد به او مى برند مصاحبت مكن ، و علم خود را ضبط كن و پنهان دار چنان كه زر خود را پنهان مى دارى .
اى فرزند گرامى ! از خدا بترس ترسيدنى كه اگر با نيكى جن و انس به قيامت بيائى ترسى كه تو را عذاب كنند. اميد ديدار از خدا اميدى كه اگر به محشر بيائى با گناه جن و انس اميد داشته باشى كه خدا تو را بيامرزد.
پس پسر لقمان گفت : اى پدر! چگونه طاقت اين مى توانم آورد كه خوف و رجا را با يكديگر جمع كنم و من بيش از يك دل ندارم ؟
لقمان گفت : اى فرزند! اگر دل مؤ من را بيرون آورند و بشكافند هر آينه در آن دو نور خواهد يافت : نورى از براى ترس از خدا، و نورى از براى اميد از حق تعالى ، كه اگر با يكديگر وزن كنند و بسنجند هيچيك بر ديگرى به قدر سنگينى ذره اى زيادتى نكند، پس كسى كه ايمان به خدا دارد، تصديق فرموده هاى خدا مى نمايد؛ و كسى كه تصديق كند فرموده هاى خدا را، آنچه خدا فرموده است بعمل مى آورد؛ و كسى كه بعمل نياورد فرموده هاى خدا را، باور نداشته است فرموده هاى او را زيرا كه اين اخلاق بعضى از براى بعضى شهادت مى دهند. پس هر كه ايمان آورد به خدا ايمان درست صادق ، عمل خواهد كرد از براى خدا عمل خالصى از روى خيرخواهى ، و هر كه چنين عمل كند از براى خدا پس ايمان صادق به خدا آورده است ، و هر كه اطاعت خدا كند از خدا ترسيده است ، و هر كه از خدا ترسد او را دوست داشته است ، و هر كه خدا را دوست دارد پيروى امر او مى كند، و هر كه پيروى امر او مى كند مستوجب بهشت خدا و خشنودى او مى شود، و كسى كه طلب خشنودى خدا نكند پس بر او سهل نموده است غضب خدا، پناه مى بريم به خدا از غضب خدا.
اى فرزند عزيز من ! ميل بسوى دنيا مكن و دل خود از مشغول آن مگردان كه هيچ مخلوقى نزد حق تعالى بى مقدارتر از دنيا نيست ، مگر نمى بينى كه حق تعالى نعيم دنيا را ثواب مطيعان نگردانيده و بلاى دنيا را عقوبت عاصيان نگردانيده است (48)؟!
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : حضرت لقمان عليه السلام پسرش ((نافان )) را وصيت نمود كه : اى فرزند! بايد كه حربه اى براى دشمن خود مهيا گردانيدى كه به آن حربه او را بر زمين افكنى ، آن باشد كه با او مصافحه نمائى و اظهار خشنودى از او بكنى ، و از او دورى مكن و اظهار دشمنى او مكن كه آنچه او در خاطر دارد براى تو ظاهر گرداند و مهياى ضرر تو گردد.
اى فرزند من ! سنگ و آهن و هر بار گرانى را برداشته ام و هيچ بارى را گرانتر از همسايه بد نيافته ام ، چيزهاى تلخ همه را چشيده ام و هيچ چيز را تلختر از پريشانى و احتياج به خلق نيافته ام .(49)
و در حديث ديگر منقول است كه لقمان فرمود: اى فرزند! هزار دوست بگير و هزار كم است ، يك دشمن مگير كه يك دشمن بسيار است .(50)
در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت امير المؤ منين عليه السلام فرمود: از جمله پندهاى لقمان عليه السلام پسرش را اين بود كه گفت : اى پسر گرامى ! بايد عبرت بگيرد كسى كه يقين او به روزى دادن خدا قاصر باشد و نيت او در طلب روزى ضعيف باشد به آنكه حق تعالى او را از كتم عدم به وجود آورده ، و در سه حال او را روزى داده است كه در هيچيك از آن احوال او را چاره و حيله نبوده است پس به يقين بداند كه در حال چهارم نيز او را روزى خواهد داد: اما اول آن احوال آن است كه در رحم مادر او را روزى دارد و او را در محل آرامى و اطمينانى پناه داد كه نه او را گرما آزار مى رساند و نه سرما؛ و حال دوم آن است كه او را از رحم بيرون آورد و روزى از براى او جارى كرد از پستان مادرش از شير پاكيزه كه او را كافى بود و او را در آن حال تربيت كرد و نشو و نما فرمود بى آنكه او را چاره و حيله و قوتى بر كسب معيشتى و جلب نفعى و دفع ضررى بوده باشد؛ اما حال سوم پس چون روزى او از شير قطع شد از كسب پدر و مادر روزى براى او جارى كرد كه به طيب خاطر خود از روى نهايت شفقت و مهربانى صرف او كردند و او را در بسيارى احوال بر خود مقدم داشتند تا آنكه عاقل شد و بزرگ شد و خود مشغول كسب معيشت گرديد، كار را بر خود تنگ گرفت و گمانهاى بدى به پروردگار خود برد و حقوق الهى را در مال خود انكار كرد و بر خود و عيال خود ننگ گرفت از ترس كمى روزى و از عدم يقين به آنكه آنچه صرف كند در راه رضاى حق تعالى به او عوض خواهد داد در دنيا و آخرت پس بد بنده اى است چنين بنده اى فرزند من .(51)
اى پسر گرامى ! هر چيز را علامتى هست كه آن را به آن علامت مى توان شناخت و آن علامت براى آن چيز گواهى مى دهد:
بدرستى كه دين را سه علامت است : علم ، و عمل كردن به آن ، و ايمان .
و ايمان را سه علامت هست : آنكه پروردگار خود را بشناسد، و بداند كه پروردگار او كدام عمل را دوست مى دارد، و كدام عمل را نمى خواهد.
و عمل كننده به علم را سه علامت هست : نماز، و روزه ، و زكات .
و كسى كه علم را بر خود مى بندد و عالم نيست سه علامت دارد: منازعه مى كند با كسى كه از او داناتر است ، و مى گويد چيزى چند را كه نمى داند، و مرتكب امرى چند مى شود كه به آنها نمى تواند رسيد.
و ظالم را سه علامت هست : ظلم مى كند بر كسى كه از او بلند مرتبه تر است به آنكه نافرمانى او مى كند، و ستم مى كند بر زير دستان خود به غلبه و استيلاى بر ايشان ، و يارى مى كند ستمكاران را.
و منافق را سه علامت هست : زبانش با دلش موافق نيست ، و دلش با كردارش موافق نيست ، و آشكارش با پنهانش موافق نيست .
و گناهكار را سه علامت هست : خيانت مى كند در اموال مردم ، و دروغ مى گويد، و آنچه مى گويد خلاف آن مى كند.
و ريا كننده را سه علامت هست : چون تنهاست تنبلى مى كند در عبادت خدا، و چون در ميان مردم است مردانه متوجه عبادت مى شود، و هر چه مى كند براى آن مى كند كه مردم او را ستايش كنند.
و حسود را سه علامت هست : در غايبانه مردم غيبت ايشان مى كند، و در حضور ايشان تملق مى كند، و مصيبتى كه به مردم مى رسد شاد مى شود.
و اسراف كننده را سه علامت هست : مى خرد چيزى را كه مناسب او نيست ، و مى پوشد چيزى را كه مناسب او نيست ، و مى خورد چيزى را كه مناسب او نيست .
و تنبل را سه علامت هست : سستى مى كند و پس مى اندازد كار خير را تا تفريط و تقصير مى كند، و تقصير مى نمايد تا آنكه ضايع مى گرداند آن عمل را، و ضايع مى كند تا آنكه گناهكار مى شود.
و غافل را سه علامت هست : سهو و شك كردن در عبادات ، و غافل شدن از ياد خدا و فراموشى كارهاى خير.(52)
اى فرزند! طلب مكن امرى را كه پشت كرده است بر تو و اسبابش از براى تو حاصل نيست ، و ترك مكن امرى را كه رو به تو دارد و اسبابش براى تو مهيا گرديده است تا راءى تو گمراه و عقل تو ضايع نشود.
اى فرزند! بايد كه يارى بجوئى بر دشمن خود به پرهيزكارى از محرمات و كسب فضيلت در دين خود و نگاه داشتن مروت خود و گرامى داشتن نفس خود از آنكه آن را آلوده كنى به معصيت حق تعالى و اخلاق ناپسنديده و اعمال ناشايست ، و پنهان دار راز خود را و نيكو گردان پنهان خود را، بدرستى كه هرگاه چنين كنى ايمن خواهى بود به ستر الهى از آنكه دشمن تو بر عيب تو مطلع گردد با لغزشى از تو ببيند، و ايمن مباش از مكر او كه در بعضى از احوال تو را غافل بيابد و بر تو مستولى گردد و از تو عذرى قبول نكند و بايد كه پيوسته اظهار خشنودى از او بكنى .
اى فرزند عزيز من ! آزار بسيار را در طلب آنچه به تو نفع رساند، اندك شمار، و اندك آزارى را در مرتكب شدن امرى كه به تو ضرر رساند، بسيار دان .
اى فرزند! با مردم همنشينى مكن بغير طريقه ايشان ، و از ايشان توقع امرى چند مدار كه بر آنها دشوار باشد كه آن همنشين از تو پيوسته متنفر مى شود و آن ديگرى از تو كناره مى گيرد پس تنها مى مانى و مصاحبى نخواهى داشت كه مونس تو باشد و نه برادرى كه ياور تو باشد، و چون تنها ماندى مخذول و خوار و بى مقدار مى شوى ، عذر خواهى مكن از كسى كه قبول عذر از تو نكند و حقى از تو بر خود نداند، و در كارهاى خود استعانت مجو مگر به كسى كه در قضاى آن حاجت مزدى از تو بگيرد، زيرا هرگاه چنين باشد طلب قضاى حاجت تو مى كند مثل آنچه از براى خود طلب مى كند، زيرا كه بعد از برآوردن آن حاجت هم در دار فانى دنيا سودمند مى شود و هم در آخرت مثاب و ماءجور مى گردد، پس سعى مى كند در برآوردن حاجت تو؛ بايد كه برادران و يارانى كه از براى خود مى گيرى و در امور خود از ايشان يارى مى جوئى اهل مروت و ثروت و مال و عزت و عقل و عفت باشند كه نفعى به ايشان رسانى تو را شكر كنند، و اگر از ايشان غائب شوى تو را ياد كنند.(53)
اى فرزند! در مقام اصلاح ياران و برادران كه از اهل علم گرفته اى باش اگر با تو در مقام وفا باشند، و از ايشان در حذر باش اگر از تو برگردند كه عداوت ايشان ضررش بر تو بيشتر است از عداوت دوران ، زيرا كه آنچه ايشان در حق تو مى گويند مردم تصديق ايشان مى كنند چون بر احوال تو مطلع گرديده اند.(54)
اى فرزند عزيز! زنهار كه حذر كن از دلتنگ شدن و كج خلقى كردن و صبر نكردن بر آنچه از دوستان خود بينى ، كه با اين اخلاق دوستى از براى تو نمى ماند، و لازم نفس خود گردان تاءنى در امور خود را كه بزودى مبادرت به امرى نكنى بى آنكه تاءمل در عواقب آن بكنى ، و صبر فرما بر مشقتها و زحمتهاى برادران خود نفست را، و نيكو گردان با جميع مردم خلق خود را.
اى فرزند! اگر نداشته باشى آنقدر مال كه صله با خويشان خود بكنى و تفضل بر برادران مؤ من خود بكنى پس در خوشخوئى و خوشروئى با ايشان تقصير مكن ، زيرا كه هر كه خلق خود را نيكو مى كند نيكان او را دوست مى دارند و بدكاران از او كناره مى كنند، و راضى باش به آنچه خدا از براى تو قسمت كرده است ، هميشه با دل خوش زندگانى كنى ، اگر خواهى كه جمع كنى جميع عزتهاى دنيا را پس قطع كن طمع خود را از آنچه در دست مردم است ، زيرا كه نرسيده اند پيغمبران و صديقان به آن مراتبى كه رسيدند مگر به قطع طمع از آنچه در دست مردم است .
اى فرزند! اگر به پادشاهى محتاج شوى در امرى ، بسيار الحاح مكن بر او و طلب مكن حاجت خود را از او مگر در جائى و وقتى كه بر او و طلب مكن حاجت خود را از او مگر در جائى و وقتى كه مناسب طلب باشد، و آن در وقتى است كه از تو خشنود باشد و خاطراتش از اندوه و فكرها فارغ باشد، دلتنگ مشو به آنكه حاجتى را طلب نمائى و برنيايد زيرا كه برآوردن آن به دست خداست ، وقتى چند هست از براى آنها كه چون وقتش بعمل آيد، وليكن رغبت كن بسوى خدا و از او سؤ ال كن ؛ انگشتان خود را به تذلل در وقت دعا حركت بده .
اى فرزند! دنيا اندك است و عمر تو كوتاه ، در عمر كوتاه خود متوجه تحصيل دنياى قليل مشو.
اى فرزند! حذر كن از حسد و آن را شاءن خود و كار خود قرار مده ، و اجتناب كن از بدى خلق و آن را طمع خود مگردان ، بدرستى كه تو به اين دو صفت ضرر نمى رسانى مگر به نفس ‍ خود، و هرگاه تو به خود ضرر رسانى كارسازى دشمن خود را از خود كرده اى زيرا كه دشمنى تو نسبت به خود ضرر بيشتر دارد براى تو از دشمنى ديگران .
اى فرزند! نيكى را به كسى بكن كه اهل و مستحق آن نيكى باشد و بايد كه غرضت از آن ثواب خدا باشد نه نفع دنيا، در احسان كردن به مردم ميانه رو باش نه تقصير كن كه نگاه دارى و ندهى و نه تبذير كن كه خود را محتاج ديگران كنى .
اى فرزند! بهترين اخلاق حكمت كه تحصيل آن از همه ضرورى تر است ، دين خداست ؛ و مثل دين خدا مثل درختى است كه روئيده باشد، پس ايمان به خدا آب آن درخت است كه درخت به آن زنده است ، و نماز ريشه هاى آن درخت است كه به آن برپاست ، و زكات ساق آن درخت است ، و برادرى با برادران مؤ من از براى خدا كردن شاخه هاى آن درخت است ، و اخلاق پسنديده برگهاى آن درخت است ، و بيرون آمدن از معصيتهاى خدا ميوه آن درخت است ، چنانچه هيچ درخت كامل نيست مگر به ميوه نيكو همچنين دين آدمى كامل نمى شود مگر به ترك محرمات خدا.(55)
اى فرزند! بدترين پريشانيها پريشانى عقل است ، و عظيم ترين مصيبتها مصيبت دين است ، بدترين آفتها آفت ايمان است ، و نافع ترين توانگريها توانگرى دل است ، پس دل خود را به علم و يقين و اخلاق حسنه توانگر گردان و قناعت كن از روزى دنيا به آنچه به تو مى رسد و به قسمت خدا راضى باش ، بدرستى كه شخصى كه دزدى مى كند يا خيانت به اموال مردم مى كند خدا روزى حلالش را كه براى او مقدر فرموده بوده است از او حبس مى كند و گناه از براى او مى ماند، اگر صبر مى كرد روزى حلال از براى او مى رسيد و عقوبت دنيا و آخرت از براى او نبود.
اى فرزند! خالص گردان طاعت خدا را كه مخلوط نگردانى به چيزى از گناهان ، پس زينت ده طاعت خود را به متابعت اهل حق ، بدرستى كه اطاعت اهل حق اطاعت خداست ، و زينت بخش اطاعت ايشان را به علم و دانائى ، و علم خود را حفظ كن به بردبارى كه حماقتى با آن نباشد، و مخزون گردان علم خود را به نرمى كه با آن سفاهت و بى خردى مخلوط نباشد، درش را محكم كن به دورانديشى كه با آن ضايع كردنى نباشد، و دورانديشى خود را مخلوط گردان به مدارائى كه به آن عنفى و درشتى مخلوط نباشد.
اى فرزند! هرگز جاهلى را به رسالت به جائى مفرست كه پيغام تو را برساند، اگر عاقل دانائى نيابى كه پيغام تو را برساند پس خود رسول نفس خود شو و پيغام خود را برسان . اى فرزند! از بدى دورى كن تا آن نيز از تو دورى نمايد.(56)
حضرت امير المؤ منين عليه السلام فرمود: از لقمان عليه السلام پرسيدند: كداميك از مردم افضلند؟
فرمود: مؤ من غنى .
گفتند: غنى از مال را مى گوئى ؟
فرمود: نه ، وليكن غنى از علم را مى گويم كه اگر مردم به او محتاج شوند از علم او منتفع شوند، و اگر از او مستغنى شوند خود به علم خود اكتفا تواند كرد.
گفتند: پس كدام يك از مردم بدترند؟
فرمود: كسى كه پروا نكند از آن كه مردم او را گناهكار و بدكردار بينند.

فرمود: اى فرزند! هرگاه با جماعتى به سفر روى با ايشان بسيار مشورت كن در امر خود و در امور ايشان ، و تبسم بر روى ايشان بسيار بكن ، و صاحب كرم باش در توشه خود، و تو را هرگاه بخوانند اجابت ايشان بكن ، و هرگاه از تو در كارى يارى طلبند يارى ايشان بكن ، بر ايشان زيادتى كن به سه چيز: به بسيارى خاموشى ، و بسيارى نماز خواندن ، و سخاوت و جوانمردى در آنچه با خود دارى از چهارپايان و مال و توشه ؛ و هرگاه تو را خواهند بر حقى گواه بگيرند گواه شو از براى ايشان ، چون با تو مشورت كنند بسيار سعى كن در راءى خود كه هر چه خير ايشان است بگوئى ، جزم مكن در راءيى كه براى ايشان مى پسندى تا آنكه تاءمل و فكر بسيار در آن نكنى ، و جواب ايشان در آن مشورت مگو تا در آن مشورت برخيزى و بنشينى و بخوابى و نماز كنى و در همه اين احوال فكر و حكمت خود را در مشورت ايشان به كار برى ، زيرا كسى كه خالص نمى گرداند نصيحت و خيرخواهى خود را براى كسى كه از او مشورت نمايد حق تعالى راءى و عقل او را از او سلب مى كند و امانت او را از او برمى دارد، چون رفقاى خود را كه پياده مى روند با ايشان پياده برو، چون بينى كارى مى كنند با ايشان در آن كار شريك شو، چون تصدقى كنند يا قرضى دهند تو نيز با آنها بده ، بشنو سخن كسى را كه سالش از تو بيشتر است ، و هرگاه تو را به كارى امر كنند يا از تو چيزى سؤ ال كنند بگو بلى و نه مگو كه نه گفتن از عجز و زبونى نفس است ، چون راه را گم كنيد فرود آئيد، اگر شك كنيد كه راه كدام است بايستيد و با يكديگر مشورت كنيد، اگر يك شخص را بينيد از او احوال راه مپرسيد و بر گفته او اعتماد مكنيد كه يك شخص در بيابان آدمى را به شك مى اندازد، گاه باشد كه جاسوس دزدان باشد يا شيطانى باشد كه خواهد شما را در راه حيران كند، از دو شخص نيز حذر كنيد مگر آنكه بينيد چيزى چند از علامات راستگوئى ايشان كه من نمى بينم ، زيرا كه عاقل چون به چشم خود چيزى را مى بيند حق را از آن مى يابد و حاضر چيزى چند مى بيند كه غايب نمى بيند.
اى فرزند! چون وقت نماز شود، از براى كارى آن را به تاءخير مينداز و نماز بكن و از آن راحت بياب كه نماز اصل دين است ، و نماز جماعت را ترك مكن اگر چه بر سر نيزه باشى ، و بر روى چهارپا خواب مكن كه زود پشتش را زخم مى كند و اين از كردار دانايان نيست ، مگر آنكه در كجاوه باشى كه ممكنت باشد خود را بكشى براى سستى مفاصل ، چون نزديك به منزل رسى از چهارپا فرود آى و پياده برو، چون به منزل رسى ابتدا كن به علف چهارپا قبل از آنكه خود طعام بخورى ، چون خواهى فرود آيى زمينى را اختيار كن كه خوش رنگ تر و خاكش نرمتر و گياهش بيشتر باشد، و چون فرود آيى دو ركعت نماز بكن قبل از آنكه بنشينى ، چون به قضاى حاجت خواهى بروى بسيار دور شو از مردم ، و چون بار كنى دو ركعت نماز بكن و وداع كن آن زمينى را كه در آن فرود آمده بودى ، و سلام كن بر آن زمين و بر اهل آن زمين زيرا كه در هر بقعه از زمين جمعى از ملائكه هستند، و اگر توانى طعام مخور تا قدرى از آن را تصدق نكنى ، بر تو باد به تلاوت كتاب خدا مادام كه سوار باشى و به تسبيح و ذكر خدا مادام كه مشغول كارى باشى ، بر تو باد به دعا مادام كه فارغ باشى ، زنهار كه اول شب راه مرو، و بر تو باد به راه رفتن از نصف شب تا آخر شب ، زنهار كه در راه صدا بلند مكن .(58) در حديث معتبر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه از لقمان پرسيدند كه : كدام حكمت است از حكمتهاى تو كه بيش از همه به آن اعتماد دارى و آن را هرگز ترك نمى كنى ؟
فرمود: مرتكب نمى شوم امرى را كه خدا متكفل شده است از براى من ، و آنچه را به من گذاشته است كه بكنم ، ضايع نمى كنم .(59)
و در حديث معتبر ديگر منقول است كه لقمان عليه السلام به فرزند خود گفت : اى فرزند! با صد كس مصاحبت كن و با يك كس دشمنى مكن .
اى فرزند! از براى تو به كار نمى آيد مگر اخلاق تو و خلق تو، پس اخلاق تو دين توست كه ميان توست و خدا، و خلق تو ميان تو و ميان مردم است ، پس كسب دشمنى مردم مكن و يادگير اخلاق پسنديده را.
اى فرزند! بنده نيكان باش و فرزند بدان مباش .
اى فرزند! هر كه امانتى به تو سپارد پس ده تا سالم باشد براى تو دنيا و آخرت تو، و امين باش تا توانگر و بى نياز گردى .(60)
در حديث معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منقول است كه حضرت لقمان به پسر خود گفت : اى فرزند! چگونه مردم نمى ترسند از عذابها كه ايشان را وعده كرده اند و حال آنكه احوال ايشان هر روز در پستى است ؟! چگونه مهيا نمى شوند براى وعده هاى خدا و حال آنكه عمر ايشان بزودى به نهايت مى رسد؟!
اى فرزند! علم را بياموز براى آنكه مباهات كنى با آن به علما و دانايان يا مجادله كنى با آن سفيهان و بيخردان يا خودنمائى و فخر كنى با آن در مجالس ، و ترك علم مكن براى عدم رغبت در آن .
اى فرزند! به ديده بصيرت در مجالس نظر كن ، اگر بينى جمعى را كه ياد خدا مى كنند به ايشان بنشين كه : اگر عالمى ، علم تو نفع مى بخشد به تو و علمت را مى افزايد مجالست ايشان ؛ و اگر نادانى ، از ايشان علم كسب مى كنى شايد رحمتى از خدا بر ايشان نازل شود و تو را نيز با ايشان فرو گيرد.(61)
و در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : از موعظه هاى لقمان به پسرش آن بود كه : اى فرزند! اگر در مرگ شك دارى ، خواب را از خود بر طرف كن و نمى توانى كردن ، اگر شك دارى در زنده شدن بعد از مرگ بيدار شدن خواب را از خود برطرف كن و هرگز نمى توانى كردن ، پس چون در اين دو حالت فكر كنى مى دانى كه جان تو در دست ديگرى است و خواب به منزله مرگ است و بيدارى به منزله مبعوث شدن بعد از مرگ است .
اى فرزند! بسيار نزديك مشو به مردم و اختلاط را بيش از اندازه مكن كه باعث مفارقت و دورى مى شود، از مردم دورى هم مكن كه خوار و ذليل مى شوى ، هر حيوانى مثل خود را دوست مى دارد و فرزندان آدم يكديگر را دوست نمى دارند، نيكى و احسان خود را پهن مكن مگر نزد كسى كه طالب آن باشد، همچنان كه ميان گرگ و گوسفند دوستى نيست همچنين ميان نيكوكار و بدكردار دوستى نيست ، هر كه نزديك مى شود به زفت (62) البته قدرى از آن به او مى چسبد، همچنين هر كه با فاجرى شريك و مصاحب مى شود از راههاى بد او مى آموزد، و هر كه مجادله با مردم را دوست دارد دشنام داده مى شود، و هركه در مجالس بد داخل مى شود تهمت زده مى شود، و هر كه با بدان همنشينى مى كند از بديهايشان سالم نمى ماند، و هر كه مالك زبان خود نيست پشيمانى مى كشد.
اى فرزند! امين باش كه خدا خيانت كنندگان را دوست نمى دارد.
اى فرزند! به مردم چنين منما كه از خدا مى ترسى و دل تو فاجر و بدكار باشد.(63)
در حديث ديگر منقول است كه فرمود: اى فرزند من ! دروغ مى گويد كسى كه مى گويد شر و بدى را به شر مى توان فرونشانيد، اگر راست مى گويد دو آتش برافروزد ببيند كه هيچيك ديگرى را خاموش مى كند؟! بلكه خير و نيكى آتش شر و فتنه را فرو مى نشاند چنانچه آب آتش را خاموش مى كند.
اى فرزند! دنياى خود را به آخرت خود بفروش تا سودمند دنيا و آخرت گردى ، و آخرت خود را به دنيا مفروش كه زيانكار هر دو مى شوى .(64)
مروى است كه : لقمان عليه السلام بسيار تنها مى نشست ، پس غلام او بر او مى گذشت و مى گفت : اى لقمان ! تو دايم تنها مى نشينى ، اگر با مردم بنشينى انس بيشتر خواهى يافت . لقمان عليه السلام مى فرمود: تنها بودن معين بر تفكر است ، و بسيارى تفكر راهنماى بهشت است .(65)
به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حضرت لقمان عليه السلام نصيحت فرمود پسرش را كه : اى فرزند! پيش تو مردم از براى فرزندان خود مالها جمع كردند پس باقى نماندند نه آنچه جمع كردند و نه آنها كه از براى ايشان جمع كردند، نيستى تو مگر بنده اى مزدور كه تو را به كارى چند امر كرده اند و مزدى چند از براى تو مقرر كرده اند، پس عمل خود را تمام كن و مزد خود را بگير، مباش در اين دنيا مانند گوسفندى كه در علفزارى بيفتد و بخورد تا فربه شود پس براى فربهى آن را بكشند و مرگ آن در فربهى آن باشد، وليكن بگردان دنيا را براى مانند پلى كه بر روى نهرى بسته باشند از آن پل بگذرى و هرگز به آن پل برنگردى ، خراب كن دنياى خود را و آبادان مكن آن را كه تو را امر نكرده اند كه آن را آبادان كنى ، بدان كه چون تو را در قيامت نزد پروردگار تو بازدارند چهار چيز از تو سؤ ال خواهند كرد: از جوانى تو سؤ ال خواهند كرد كه در چه چيز كهنه كردى ؟ از عمر تو كه در چه كار فانى كردى ؟ از مال تو كه از كجا كسب كردى ؟ و در چه مصرف خرج كردى ؟ پس مهياى جواب اينها بشو، و اندوهناك مشو بر هر آنچه از دنيا باقى نمى ماند و بسيار دنيا از بلاى آن ايمن نمى توان بود، پس پيوسته از شر دنيا در حذر باش ، در كار آخرت خود مردانه باش ، پرده غفلت از روى خود بگشا و خود را با اعمال صالحه در معرض ‍ نيكيهاى پروردگار خود برآور، پيوسته توبه را در دل خود تازه كن ، سعى كن تا فارغى و مهلت يافته اى قبل از آنكه قصد تو كند و قضاهاى الهى متوجه تو گردد و حائل شوند ميان تو و آنچه اراده دارى .(66)
در روايت ديگر منقول است كه لقمان عليه السلام فرمود: اى فرزند! اگر حكيم و دانا تو را بزند و آزار برساند بهتر است براى تو از آنكه نادان روغن خوشبو بر تو بمالد.(67)
منقول است كه شخصى به لقمان عليه السلام گفت : آيا تو بنده آل فلان نبودى ؟
گفت : بلى .
گفتند: پس چه چيز تو را به اين مرتبه رسانيد؟
فرمود: راستگوئى ، و امانت را خيانت نكردن ، و ترك گفتار و كردارى كه فايده به من نبخشد، و پوشيدن چشم خود را از چيزهائى كه خدا بر من حرام گردانيده است ، و بازداشتن زبان خود از سخنى كه لغو باشد و لقمه حلال خوردن ! پس هر كه كمتر از آنچه من گفتم بكند از من پست تر خواهد بود، و هر كه زياده از اينها بكند از من بهتر خواهد بود، و هركه مثل اينها را بعمل آورد مثل من خواهد بود.
فرمود: اى فرزند! توبه را تاءخير مينداز كه مرگ بى خبر مى رسد، و شماتت بر مرگ كسى مكن كه به تو نيز مى رسد، و استهزا مكن به كسى كه به بلائى مبتلا باشد، و منع احسان خود از مردم مكن .
اى فرزند! امين باش در اموال مردم تا توانگر شوى .
اى فرزند! پرهيزكارى خدا را تجارتى دان كه سودش به تو مى رسد بى آنكه مايه داشته باشى ، چون گناهى بكنى دنبالش تصدقى بفرست تا آن را خاموش كند.
اى فرزند! موعظه و پند بر بيخرد دشوار است چنانچه بر بلندى بالا رفتن بر مرد پير دشوار است .
اى فرزند! رحم مكن بر كسى كه بر او ستم كنى بلكه بر خود رحم كن كه ضرر آن ظلم را به خود مى رسانى ؛ چون قدرت تو را داعى شود بر ستم كردن بر مردم ، قدرت خدا را بر خود به ياد آور.
اى فرزند! آنچه را نمى دانى ، از علما ياد گير؛ آنچه را دانستى ، به مردم ياد ده .(68 )
در حديث ديگر منقول است كه : چون حضرت لقمان عليه السلام از بلاد خود بيرون آمد، به قريه اى فرود آمد در موصل كه آن را ((كوماش ))(69) مى گفتند، چون در آن قريه هيچكس متابعت از او نكرد و همزبانى نيافت دلتنگ شد پس درهاى خانه خود را بر روى خود بست با فرزند خود خلوت كرد و او را نصيحت و موعظه فرمود، و از حمله نصايح او اين بود:
اى فرزند! سخن كم بگو و خدا را در همه مكان ياد كن زيرا كه خدا تو را از عذاب خود ترسانيده و تو را بينا و دانا گردانيده است .
اى فرزند! از مردم پند بگير قبل از آنكه مردم از تو پند بگيرند، و پند گير و متنبه شو از بلاى كوچك قبل از آنكه بلاى بزرگ بر تو نازل شود و چاره نتوانى كرد.
اى فرزند! خود را در هنگام غضب نگاهدار تا هيزم جهنم نگردى .
اى فرزند! پريشانى بهتر است از آنكه مال بهم رسانى و ظالم و طاغى شوى .
اى فرزند! جانهاى مردم در گرو كردارهاى ايشان است ، پس واى بر ايشان از گناهان دستها و دلهاى ايشان .
اى فرزند! تا شيطان در دنيا است از گناهان ايمن مباش .
اى فرزند! صالحان پيشينيان فريب دنيا را خوردند، پس چگونه نجات خواهند يافت از آن پسينيان ؟!
اى فرزند! دنيا را زندان خود گردان تا آخرت بهشت تو باشد.
اى فرزند! مجاورت پادشاهان را اختيار مكن كه بكشند تو را، و اطاعت ايشان مكن در هرچه گويند كه كافر شوى .
اى فرزند! همنشينى كن با فقرا و بيچارگان مسلمانان ، و از براى يتيمان مانند پدر مهربان باش ، و از براى زنان بى شوهر مانند شوهر مشفق باش .
اى فرزند! هركه بگويد مرا بيامرز او را نمى آمرزند، بلكه نمى آمرزند مگر گناه كسى را كه عمل كند به طاعت پروردگار خود.
اى فرزند! اول به احوال همسايه بپرداز و بعد از آن به احوال خانه خود.
اى فرزند! اول رفيق پيدا كن بعد از آن سفر اختيار كن .
اى فرزند! تنهائى بهتر است از مصاحبت بد، و مصاحبت نيكو بهتر از تنهائى است .
اى فرزند! هر كه با تو نيكى كند مكافات او به نيكى كن ، و هر كه با تو بدى كند او را به بدى خود بگذار كه هر چند تو سعى كنى بدتر از آنچه او نسبت به خود مى كند تو نسبت به او نمى توانى كرد.
اى فرزند! كى بندگى خدا كرد كه خداوند او را يارى نكرد، و كى خدا را طلب كرد كه او را نيافت ، و كى خدا را ياد كرد كه خدا او را ياد نكرد، و كى بر خدا توكل كرد كه خدا او را به ديگرى گذاشت ، و كى تضرع به درگاه خدا كرد كه خدا او را رحم نكرد؟
اى فرزند! مشورت با پيران بكن و از مشورت كردن با خردسالان شرم مكن .
اى فرزند! زنهار با فاسقان مصاحبت مكن كه ايشان به منزله سگانند، اگر نزد تو چيزى مى يابند مى خورند و اگر چيزى نمى يابند تو را مذمت مى كنند و رسوا مى كنند، و محبت ايشان بيش از يك ساعت نيست .
اى فرزند! دشمنى صالحان بهتر از دوستى فاسقان است ، زيرا كه مؤ من صالح را اگر بر او ستم كنى بر تو ستم نمى كند، و اگر نزد او عذرخواهى كنى از تو راضى مى شود، و فاسق حق نعمت خدا را مراعات نمى كند چگونه حق تو را رعايت خواهد نمود؟!
اى فرزند! دوستان بسيار بگير و از شر دشمنان ايمن مباش كه كينه در سينه ايشان مانند آب در زير خاكستر پنهان است .
اى فرزند! هر كه را ملاقات كنى ابتدا كن به سلام و مصافحه و بعد از آن سخن بگوى .
اى فرزند! گزندگى مكن مردم را كه تو را دشمن دارند و زبونى مكش از ايشان كه تو را خوار شمارند، بسيار شيرين مباش كه تو را بخورند و تلخ مباش كه تو را دور افكنند.
اى فرزند! از خدا بترس ترسيدنى كه از رحمت او نااميد نباشى ، و اميد بدار از خدا اميدى كه ايمن از عذاب او نباشى .
اى فرزند! تهى كن نفس خود را از خواهشهاى او كه هلاك او در خواهشهاى اوست .
اى فرزند! زنهار كه تجبر و تكبر و فخر مكن كه مجاور شيطان شوى در جهنم ، بدان كه خانه آخر تو قبر خواهد بود.
اى فرزند! واى بر كسى كه تكبر و تجبر مى كند چگونه خود را بزرگ مى شمارد و حال آنكه از خاك خلق شده است و بازگشت او بسوى خاك است ، و بعد از آن نمى داند كه بسوى بهشت خواهد رفت كه فايز و رستگار گردد يا به جهنم خواهد رفت كه خاسر و زيانكار گردد؟! و چگونه تجبر نمايد كسى كه دو مرتبه از مجراى بول بيرون آمده است ؟!
اى فرزند! چگونه به خواب مى رود فرزند آدم و مرگ او را طلب مى كند؟! و چگونه غافل باشد و از او غافل نيستند؟!
اى فرزند! مردند پيغمبران و دوستان و برگزيدگان خدا، پس بعد از ايشان كى در دنيا هميشه خواهد ماند؟!
اى فرزند! راز خود را به زن خود مگو و درب خانه خود را محل نشستن خود قرار مده .
اى فرزند! زن از استخوان دنده كج خلق شده است ، اگر خواهى او را درست كنى مى شكند، و اگر به حال خود بگذارى كج مى ماند، ايشان را مگذار كه از خانه به در روند پس اگر نيكى بكنند نيكى ايشان را قبول كن و اگر بدى بكنند صبر كن كه چاره بجز اين نيست .
اى فرزند! زنان چهار نوعند: دو شايسته و دو ملعونه ، اما يكى از آن دو شايسته آن است كه نزد قوم خود شريف و عزيز است و نزد شوهر خود ذليل است ، اگر به او عطا مى كند شوهر شكر مى كند، اگر مبتلا مى شود صبر مى كند و اندكى از مال در دست او بسيار است ؛ و دوم زنى است كه فرزند بسيار مى آورد و دوست و نيكخواه شوهر است ، و از براى خويشان و فرزندان شوهر مانند مادر مهربان است ، با بزرگان مهربانى مى كند و بر اطفال رحم مى كند و فرزندان شوهر را دوست مى دارد هرچند از زن ديگر باشند، و شوهرش را دوست مى دارد و اصلاح كننده خود و اهل و مال و فرزندان است ، اگر شوهرش حاضر است او را يارى مى كند و اگر غايب است رعايت او مى كند، چنين زنانى مانند گوگرد سرخ ناياب است ، خوشا به حال كسى كه چنين زنى روزى او شود؛ و اما يكى از آن دو زن ملعونه آن است كه خود را بسيار عظيم مى شمارد و در ميان قوم خود ذليل است ، اگر شوهر چيزى به او مى دهد به خشم مى آيد، و اگر نمى دهد عتاب مى كند و غضب مى كند، پس شوهر از او در بلا است و همسايگانش از او در تعبند، پس او ماند شير است ، اگر با او مى مانى تو را مى خورد و اگر از او مى گريزى تو را مى كشد؛ و ملعونه دوم آن است كه زود به خشم مى آيد و زود گريه مى كند، اگر شوهرش حاضر است به او نفع نمى رساند، و اگر غائب است او را رسوا مى كند، پس او به منزله زمين شوره است كه اگر آن را آب مى دهى آب در آن فرو مى رود و نفعى نمى بخشد، و اگر آب نمى دهى آن را تشنه مى شود، اگر فرزندى از اين زن بهم رسد از آن فرزند منتفع نخواهى شد.
اى فرزند! كنيز مردم را به عقد خود در نياور كه مبادا فرزندى بهم رسد و در برابر تو فرزند تو را بفروشند.
اى فرزند! اگر زنان را مى چشيدند و مى خواستند چنانچه چيزهاى ديگر را مى چشند و مى خرند، هيچكس زن بد تزويج نمى كرد.
اى فرزند! احسان كن با كسى كه با تو بدى كند، و دنيا را بسيار جمع مكن كه تو را از آن رحلت مى بايد كه ، ببين كه از آنجا به كجا خواهى رفت .
اى فرزند! مال يتيم را مخور كه رسوا شوى در قيامت و در آن روز تو را تكليف كنند كه به او پس دهى و نداشته باشى .
اى فرزند! آتش جهنم در قيامت به همه كس احاطه خواهد كرد و نجات نخواهد يافت از آن مگر كسى كه خدا او را رحم كند.
اى فرزند! تو را خوش نيايد كسى كه زبان بد دارد و مردم از زبان او مى ترسند كه در قيامت بر دل و زبانش مهر خواهند زد و اعضا و جوارحش بر او گواهى خواهند داد.
اى فرزند! دشنام مده به مردم كه چنان است كه خود دشنام به پدر و مادر خود داده باشى .
اى فرزند! هر روز كه مى آيد روز تازه اى است ، و نزد خداوند كريمى گواهى بر كرده هاى تو خواهد داد.
اى فرزند! بخاطر آور كه تو را در كفنها خواهند پيچيد و به قبر خواهند افكند و كرده هاى خود را همه در آنجا خواهى ديد.
اى فرزند! فكر كن كه چگونه مى توانى ساكن بود در خانه كسى كه او را به خشم آورده اى و نافرمانى او كرده اى .
اى فرزند! هيچكس را بر خود اختيار مكن ، و مالت را براى دشمنانت به ميراث مگذار.
اى فرزند! قبول كن وصيت پدر مهربان خود را، و مبادرت كن بعمل صالح پيش از آنكه اجلت برسد و پيش از آنكه در قيامت كوهها به راه افتند و آفتاب و ماه در يكجا جمع شوند و از حركت بيفتند و آسمانها را در هم بپيچند و صفوف ملائكه خائف و ترسان از آسمانها به زير آيند و تو را تكليف كنند كه از صراط بگذرى ، در آن وقت عمل خود را ببينى و ترازوها براى سنجيدن عملها برپا كنند و ديوان اعمال خلايق را بگشايند.
اى فرزند! هفت هزار كلمه حكمت آموختم ، تو چهار كلمه را حفظ نما كه تو را كافى است اگر به آنها عمل كنى : كشتى خود را محكم بساز كه دريا بسيار عميق است ؛ بار خود را سبك كن كه گردنگاهى كه در پيش دارى از آن گذشتن بسيار دشوار است ؛ توشه بسيار بردار كه سفرت بسيار دور و دراز است ؛ عمل را خالص كن كه قبول كننده عمل بسيار بينا و دانا است .(70)
و در روايت ديگر منقول است كه : لقمان عليه السلام فرمود كه بر در بيت الخلاءها نوشتند كه بسيار نشستن در بيت الخلاء مورث بواسير است .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.