در ((سفينة البحار)) ذيل ماده ((ولى )) مى نويسد:
((على در يك روز جمعه بر روى منبرى آجرى خطبه مى خواند، ((اشعث بن قيس كندى )) كه از سرداران عرب بود آمد و گفت :
– يا اميرالمؤ منين ! اين ((سرخرويان )) – يعنى ايرانيان – جلو روى تو بر ما غلبه كرده اند و تو جلو اينها را نمى گيرى ، سپس در حالى كه خشم گرفته بود گفت : امروز من نشان خواهم داد كه عرب چكاره است .
على – عليه السلام – فرمود: ((اين شكم گنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت مى كنند و آنها (اموالى و ايرانيان ) روزهاى گرم به خاطر خدا فعاليت مى كنند و آنگاه از من مى خواهند كه آنها را طرد كنم تا از ستمكاران باشم ، قسم به خدا كه دانه را شكافت و آدمى را آفريد كه از رسول خدا شنيدم فرمود:
– به خدا همچنانكه كه در ابتدا شما ايرانيان را به خاطر اسلام با شمشير خواهيد زد، بعد ايرانيان شما را با شمشير به خاطر اسلام خواهند زد.))(48)