باب بيست و هفتم در بيان قصص حضرت مريم دختر عمران مادر عيسى عليه السلام است .

باب بيست و هفتم در بيان قصص حضرت مريم دختر عمران مادر عيسى عليه السلام است .
حق تعالى مى فرمايد اذ قالت آمراءه عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك السميع العليم (420) يعنى : ((به ياد آور آن وقتى را كه گفت زن عمران – كه آن ((حنه )) جده عيسى بود، و اين عمران غير از عمران پدر موسى عليه السلام است بلكه عمران پسر ماثان است ، و جمعى گفته اند كه خواهر حنه در خانه زكريا بود و عيشا نام داشت و يحيى و مريم خاله زاده بودند – پروردگارا! بدرستى كه من نذر كردم براى تو كه آنچه در شكم من است محرر گردانم – يعنى خادم بيت المقدس گردانم ، يا مخصوص ‍ عبادت گردانم كه از محراب بيرون نيايد چنانچه على بن ابراهيم روايت كرده است (421) – بدرستى كه توئى شنوا و دانا.

و عياشى به سندهاى معتبر از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : چون نذر كرد زن عمران كه آنچه در شكم من اوست محرر گرداند، و محرر آن بود كه براى مسجد و معبد خود قرار مى دادند كه هرگز از مسجد بيرون نيايد فلما وضعتها قالت رب انى وضعتها اءنثى والله اعلم بما وضعت وليس الذكر كالانثى و انى سمينها مريم وانى اعيذها بك و ذربيتها من الشيطان الرجيم (423).
حضرت فرمود: چون مريم از ((حنه )) بوجود آمد گفت : ((پروردگارا! من اين فرزند را دختر بر زمين گذاشتم ، و خدا داناتر بود به آنچه از او بوجود آمده بود، و نيست مرد مثل زن در خدمت بيت المقدس و عباد))(424) – از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : زيرا كه زن حايض مى شود و مى بايد از مسجد بيرون رود و محرر مى بايد از مسجد بيرون نرود(425) – بدرستى كه من او را مريم نام كردم – يعنى عابده يا خادمه – بدرستى كه در پناه تو در مى آورم او را و ذريت و فرزندان او را از شير شيطان رجيم )).
فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا ((پس قبول كرد او را پروردگار او براى خدمت بيت المقدس – با دختر بودن او – به قبول كردن نيكو و رويانيد او را رويانيدنى نيكو)) گفته اند كه : در روزى نمو مى كرد مثل آنكه ديگران در سالى نمو كنند؛ و ابن عباس روايت كرده است كه : چون نه ساله شد، در روزه و عبادت و زهد و ترك دنيا، بر همه عباد زيادتى مى كرد.(426)
و كفلها زكريا ((و خدا كفالت و محافظت او را به زكريا مفوض گردانيد،)) چنانچه نقل كرده اند كه : مادر مريم او را در خرقه اى پيچيد و به مسجد آورد به نزد احبار و رهبانان بنى اسرائيل و گفت : بگيريد كه اين نذر بيت المقدس است ، و چون مريم دختر امام و صاحب قربانى آنها بود احبار بنى اسرائيل نزاع كردند در كفالت او، پس زكريا گفت : من احقم به كفالت او زيرا كه خاله اش در خانه من است ، احبار گفتند: اگر ما به احق مى گذاشتيم مادرش از همه احق بود و ليكن قرعه مى افكنيم تا به اسم هر كه درآيد او متوجه كفالت گردد، پس به قرعه قرار دادند و ايشان بيست و نه نفر بودند و قلمهاى خود را كه كتابت تورات را به آن مى كردند و از فولاد بود در آب انداختند، پس قلم زكريا عليه السلام بر خلاف عادت بر روى آب ايستاد، يا در آب جارى افكندند و قلم ديگران را آب برد و قلم او بر روى آب ايستاد و حركت نكرد.(427)
كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم انى لك هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب (428 ) ((هرگاه داخل مى شد زكريا بر مريم مى يافت نزد او روزى از ميوه هاى بهشت در غير موسم آن ميوه – و گفته اند كه : او شير نخورد بلكه پيوسته روزى او از بهشت مى آمد(429) – پس زكريا مى گفت : اى مريم ! از كجاست از براى تو اين روزى ؟ مريم مى گفت : از جانب خدا است – و از بهشت است – بدرستى كه خدا روزى مى دهد هر كه را مى خواهد بى حساب )).
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : پيغمبران بر او قرعه زدند، پس قرعه براى زكريا بيرون آمد كه شوهر خواهر مريم بود و زكريا متكفل محافظت او گرديد و او را داخل مسجد كرد، چون به راه افتاد مشغول خدمت پيغمبران و عباد گرديد، و چون به حدى رسيد كه زنان ديگر حايض شوند حق تعالى امر كرد زكريا را كه او در مسجد در پرده عصمت مستور دارد و مقبول ترين زنان بود، و چون به نماز مى ايستاد محراب از نور او روشن مى شد، پس هرگاه كه زكريا به نزد او مى رفت ميوه تابستان را در زمستان نزد او مى ديد و ميوه زمستان را در تابستان نزد او مى ديد پس از او پرسيد كه : اين ميوه ها از كجا براى تو مى آيد؟ مريم گفت : از جانب حق تعالى مى آيد؛ پس در آن وقت زكريا از خدا فرزند طلبيد.(430)
و به سندهاى صحيح و حسن از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى عمران كه : من تو را پسر مباركى خواهم بخشيد كه كور را روشن كند و پيس را شفا بخشد و مرده را زنده كند به امر خدا و او را به رسالت خواهم فرستاد بسوى بنى اسرائيل ، پس عمران ((حنه )) زن خود را بشارت داد كه حق تعالى چنين وحى فرستاده است ، چون حنه به مريم حامله شد گمان داشت كه آن پسر است كه عمران او را بشارت به آن داده بود، پس گفت : پروردگارا! نذر كردم كه اين فرزند را كه در شكم من است محرر گردانم . پس چون دختر زائيد گفت : پروردگارا! من دختر زائيدم و پسر مانند دختر نيست و دختر، پيغمبر نمى تواند شد؛ چون خدا عيسى را به مريم بخشيد آن بشارت كه خدا عمران را داده بود به ظهور آمد.
پس اگر ما در باب يكى از اهل بيت خبرى بدهيم و در باب او بعمل نيايد و در فرزند او يا فرزند فرزند او بعمل آيد انكار مكنيد.(431)
در روايت معتبر ديگر منقول است كه از حضرت امام رضا عليه السلام پرسيدند: آيا مى تواند بود كه پيغمبران خبرى بدهند و خلاف آن بعمل آيد؟
فرمود: بلى ، خدا فرمود بنى اسرائيل را در زمان موسى عليه السلام كه : داخل شويد در ارض مقدسه كه خدا براى شما مقرر كرده است و نوشته است ، و آنها داخل نشدند و فرزندان فرزندان ايشان داخل شدند؛ و عمران گفت : خدا مرا وعده داده است كه در اين سال و در اين ماه پسرى به من عطا فرمايد كه پيغمبر باشد و غايب شد، و زن او مريم را زائيد و زكريا او را محافظت نمود، پس طائفه اى گفتند كه : پيغمبر خدا راست گفته است ؛ و طائفه اى گفتند كه : دروغ گفت . چون عيسى از مريم متولد شد، آن طائفه كه تصديق عمران كرده بودند گفتند: اين است كه خدا عمران را وعده كرده بود.(432)
و به سند صحيح ديگر منقول است كه از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند: آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى ، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و ((حنه )) زن عمران و ((حنانه )) زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم رسيد، و از براى زكريا از حنانه يحيى بهم رسيد، و از مريم عيسى بهم رسيد و عيسى پسر دختر خاله يحيى بود، و يحيى پسر خاله مريم و خاله مادر به منزله خاله است ، پس به اين سبب عيسى و يحيى را خاله زاده يكديگر مى گفتند.(433)
مؤ لف گويد كه : جمع كردن ميان احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه مادر يحيى خواهر مريم بوده است و احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه خاله او بوده است مشكل است مگر به تاءويلات بسيار بعيد، و شايد يكى محمول بر تقيه بوده باشد، اگر چه هر دو قول ميان عامه نيز هست بنابر آنكه قول در آن عصرها مشهورتر بوده باشد، والله يعلم .
و به چند سند معتبر منقول است كه اسماعيل جعفى به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد: مغيره مى گويد كه : حايض نماز را قضا مى كند چنانچه روزه را قضا مى كند.
فرمود كه : چرا اينها را مى گويد، خدا توفيقش ندهد، بدرستى كه زن عمران نذر كرد كه آنچه در شكم اوست محرر باشد و كسى كه محرر شد براى مسجد هرگز از مسجد بيرون نمى يابد برود، و چون مريم از او متولد شد او را به مسجد آورد و قرعه زدند براى كفالت او پيغمبران ، پس قرعه به نام زكريا عليه السلام بيرون آمد و زكريا او را محافظت نمود و در مسجد بود تا آنكه به حد حيض زنان رسيد، پس از مسجد بيرون آمد، اگر مى بايست نماز را قضا كند در كدام ايام قضا مى توانست كرد و حال آنكه هميشه مى بايست كه در مسجد باشد.(434)
مؤ لف گويد: حل اين حديث در نهايت اشكال است و در كتاب بحار الانوار به چند وجه توجيه شده است ،(435) و يك جهت اشكالش آن است كه : احاديث وارد شده است كه دختران پيغمبران را حيض و نفاس نمى باشد،(436) در احوال فاطمه عليها السلام مذكور خواهد شد، و ممكن است كه اين حديث بر سبيل الزام بر عامه وارد شده باشد، اگر چه خواهد آمد بعضى از احاديث كه دلالت مى كند بر آنكه او را حيض مى بوده است و حق تعالى فرموده است و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين (437) كه ترجمه اش آن است كه : ((يادآور وقتى را كه ملائكه گفتند: اى مريم ! بدرستى كه خدا تو را برگزيد – به توفيق عبادت و بندگى يا ولايت حضرت عيسى – و مطهر و پاكيزه گردانيد تو را – از لوث معصيت و كفر و اخلاق ناپسنديده و كثافات خون حيض و نفاس و استحاضه – و برگزيد تو را و زيادتى داد بر زنان عالميان )).
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : حق تعالى دو مرتبه اصطفا و برگزيدگى را براى مريم اثبات فرمود، پس برگزيدن اول آن است كه او را از نسل پيغمبران برگزيده گردانيد كه احتمال زنا در نسبت او از طرف پدر و مادر نبود، و برگزيدن دوم آن است كه او را ممتاز گردانيد از زنان عالميان به آنكه بى نزديكى مردى عيسى عليه السلام از او بوجود آمد، و تاءويل برگزيدن ديگر آن است كه قصه او را براى پيغمبر آخر الزمان صلى الله عليه و آله بر وجه تعظيم ياد كرد.(438)
و در احاديث معتبره وارد شده است كه : مراد آن است كه خدا او را برگزيد بر زنان عالميان زمان خود، و بهترين زنان جميع عالميان حضرت فاطمه عليها السلام است ، چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت فاطمه را براى اين ((محدثه )) مى گويند كه ملائكه از آسمان نازل مى شدند و با او سخن مى گفتند و او را ندا مى كردند چنانچه مريم دختر عمران را ندا مى كردند، و مى گفتند: يا فاطمه ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمه اقنتى لربك واسجدى واركعى معم الراكعين . پس فاطمه با ملائكه سخن مى گفت و ملائكه با او سخن مى گفتند، پس شبى آن حضرت با ملائكه گفت : آيا بهترين زنان عالميان مريم دختر عمران نيست ؟ گفتند ملائكه كه : مريم بهترين زنان عالم خود بود و خدا تو را گردانيده است بهترين زنان اهل زمان تو و بهترين زنان اهل زمان مريم و بهترين زنان پيشينيان و آيندگان تا روز قيامت .(439)
و عامه و خاصه به طرق متعدده از ابن عباس و غير او روايت كرده اند كه : روزى حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله نشسته بودند و چهار خط بر زمين كشيدند و بعد از آن فرمودند: مى دانيد چرا اين خطها را كشيدم ؟
صحابه گفتند: خدا و رسول او بهتر مى دانند.
فرمود: بهترين زنان بهشت چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله ، و مريم دختر عمران ، و آسيه دختر مزاحم زن فرعون .(440)
به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منقول است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : خدا از زنان عالم چهار زن را اختيار كرده و برگزيده است : مريم و آسيه و خديجه و فاطمه عليهم السلام .(441)
يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين (442) ((اى مريم ! قنوت بخوان – يا عبادت كن و بندگى را خالص گردان و خاضع شو – براى پروردگار خود و سجود كن و ركوع كن با ركوع كنندگان )) يعنى نماز گزارندگان .
ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك ((اين خبر از خبرهاى غيب است كه ما وحى مى كنيم بسوى تو،)) و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون (443) ((و حاضر نبودى تو نزد ايشان در وقتى كه مى انداختند قلمهاى خود را براى قرعه زدن كه كدام يك از ايشان كفالت نمايند مريم را و حاضر نبودى تو نزد ايشان در وقتى كه در اين باب مخاصمه و منازعه مى كردند)).
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : قلمها انداختن براى قرعه كفالت مريم بود كه پدر و مادرش هر دو فوت شدند و او يتيم ماند، و مخاصمه آخر كه خدا فرموده است براى كفالت عيسى عليه السلام بود در وقتى كه متولد شد.(444)
و در حديث معتبر ديگر فرمود: اول كسى كه از براى او قرعه زدند، مريم دختر عمران بود، پس حضرت اين آيه را خواند و فرمود: سهام قرعه شش تا بود.(445)
مؤ لف گويد: از اين حديث معلوم مى شود كه شش نفر در كفالت مريم عليها السلام نزاع كرده باشند بر خلاف مشهور.
قطب راوندى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت مريم فرج خود را از حرام محافظت نمود پيش از ولادت حضرت عيسى عليه السلام در مدت پانصد سال ، و اول كسى كه قرعه زدند براى كفالت او حضرت مريم بود، مادرش نذر كرده بود كه آنچه در شكم اوست محرر باشد براى معبد ايشان ، و چون مريم متولد شد او را به مسجد آورد، چون به راه افتاد مشغول خدمت عباد، و چون بالغ شد حق تعالى امر فرمود زكريا را كه از براى او پرده و حجابى در مسجد قرار دهد كه عباد او را نبينند و بغير از زكريا كسى به نزد او نمى رفت ، و پانصد سال بعد از پدر خود عمران زندگانى كرد.(446)
مؤ لف گويد: اين مدت طويل در عمر شريف آن حضرت بسيار غريب است و مخالف ظواهر ساير اخبار و آثار است ، والله يعلم .
به سندهاى معتبر منقول است از طريق عامه و خاصه كه : چون هر چه در امم سابقه واقع شده است ، در اين امت نيز مى بايد واقع شود، چنانچه براى حضرت مريم عليها السلام از بهشت نعمت الهى نازل مى شد مكرر از براى حضرت فاطمه عليها السلام نعمتهاى بهشتى و مائده آسمانى نازل مى شد، چنانچه صاحب كشاف و بيضاوى و نيشابورى و ساير مفسران عامه با نهايت تعصب كه دارند قصه نزول مائده را نقل كرده اند.(447)
و به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به حضرت فاطمه عليها السلام فرمود: آيا چيزى دارى كه بخوريم ؟
حضرت فاطمه عرض كرد: سوگند مى خورم به آن خداوندى كه حق تو را عظيم گردانيده است كه سه روز است كه در خانه ما چيزى نيست بغير آنچه ، تو را بر خود اختيار كردم و از براى تو حاضر كردم .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: چرا مرا خبر نكردى ؟
حضرت فاطمه فرمود كه : حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا نهى فرمود از آنكه از تو چيزى بطلبم .
پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بيرون آمد و از شخصى يك دينار به قرض گرفت و برگشت كه به خانه بياورد، در راه مقداد رحمه الله را ملاقات نمود و از مقداد پرسيد: براى چه بيرون آمده اى ؟
مقداد گفت : از شدت گرسنگى بيرون آمده ام !
آن حضرت عليه السلام فرمود: من نيز براى اين بيرون آمده ام و يك دينار بهم رسانيده ام و تو را بر خود اختيار مى كنم . پس دينار را به مقداد داد و با دست خالى به خانه برگشت ، چون داخل خانه شد ديد كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته است و حضرت فاطمه عليها السلام نماز مى كند و در ميان ايشان چيزى گذاشته است كه رويش ‍ پوشيده است ، چون حضرت فاطمه عليها السلام از نماز فارغ گرديد آن ظرف سرپوشيده را به نزد ايشان گذاشت و سرش را گشود، ديد كه كاسه اى است پر گوشت و نان ، و تازه و گرم است و در جوش است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى فاطمه ! از كجا آوردى اين را؟!
فاطمه عليها السلام گفت : از جانب خدا آمد، بدرستى كه خدا روزى مى دهد هر كه را مى خواهد بى حساب .
پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: مى خواهى بيان كنم براى تو مثل تو و مثل او را؟
گفت : بلى .
فرمود: مثل تو مثل زكريا است كه داخل شد در محراب بر مريم و نزد او روزى يافت و از او پرسيد كه : اين روزى از كجا آمد از براى تو؟ مريم همين جواب را گفت كه فاطمه گفت .
پس يك ماه اهل بيت از آن كاسه مى خوردند و كم نمى شد، پس حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : آن كاسه نزد ماست و حضرت صاحب الامر عليه السلام آن را ظاهر خواهد كرد و طعام بهشت از آن كاسه خواهد خورد.(448)
و احاديث بسيار در اين باب هست كه انشاء الله در معجزات حضرت فاطمه عليها السلام مذكور خواهد شد.
در حديث از ابن عباس منقول است كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله خبر داد از ظلمهائى كه بعد از آن حضرت بر اهل بيت كرام او واقع خواهد شد، چون مصائب حضرت فاطمه عليها السلام را بيان نمود فرمود كه : در آن وقت حق تعالى ملائكه را مونس او خواهد گردانيد كه او را ندا خواهند كرد به ندائى كه مريم دختر عمران را به آن ندا مى كردند، خواهند گفت : اى فاطمه ! بدرستى كه خدا تو را برگزيده است و مطهر و معصوم گردانيده است و تو را فضيلت داده است بر زنان عالميان ، اى فاطمه ! قنوت و خضوع و بندگى كن براى پروردگار خود و سجده و ركوع كن با ركوع كنندگان پس چون به سبب آن درى كه به امر عمر عليه اللعنه بر شكم او زنند مرض او صعب شود حق تعالى مريم دختر عمران را به پرستارى او بفرستد كه خدمتكار و مونس و يار او باشد در آن علت و اندوه و شدت .(449)
و به سند معتبر ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: فاطمه عليها السلام را كى غسل داد؟
فرمود: اميرالمؤ منين عليه السلام او را غسل داد، زيرا كه او صديقه و معصومه بود نمى توانست او را غسل داد بغير از معصوم ديگر، مگر نمى دانى كه مريم عليها السلام را غسل نداد مگر عيسى عليه السلام .(450)
مؤ لف گويد: ساير قصص آن حضرت عليها السلام در ابواب قصص حضرت عيسى عليه السلام مذكور خواهد شد انشاء الله .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.