نقل مى كنند كه : ((سلطان محمود)) مى خواست ((بوعلى سينا)) و چند نفر ديگر را از ماوراءالنهر به مركز حكومتش غزنين – در افغانستان – ببرد.
((امير سامانى )) كه در ماوراءالنهر بود به بوعلى خبر داد كه تو و چند نفر ديگر را مى خواهند پيش سلطان محمود ببرند، اگر نمى خواهى پيش او بروى قبل از اين كه موضوع علنى بشود فرار كن .
ابوعلى سينا تا نيشابور مخفيانه آمد. در آنجا در جلسه موعظه ((ابوسعيد ابوالخير)) – كه از اكابر عرفا است – شركت كرد.
ابوسعيد آن روز اين مسئله را مطرح كرده بود كه : كرم الهى نبايد موجب غرور بشود و عفو خدا نبايد بهانه ترك گناه و اصلاح و تهذيب نفس بشود.
بوعلى جوان و مغرور همينجا يك رباعى ساخت :
مائيم به عفو تو تولّى كرده
|
و ز طاعت و معصيت تبرى كرده
|
ناكرده چه كرده ، كرده چون ناكرده
|
ابوسعيد كه شاعر خوش ذوقى بود فورا با يك رباعى جواب او را داد:
اى نيك نكرده و بديها كرده
|
وانگه به خلاص خود تمنّا كرده
|
بر عفو مكن تكيه كه هرگز نبود
|
ناكرده چو كرده ، كرده چون ناكرده (16) |