بنده خدا

مرد زشت روى

مرد زشت روى محمد ابن ابراهيم موصلى گويد: در بعضى از سفرهايمان به محله اى از محله هاى عربها رسيديم ، پس مرد زشت روى و لوچى را ديديم كه داراى ريش بلند و سفيدى بود كنيزك زيبا روى و سفيدى كه مانند ماه شب چهارده مى درخشيد را ديديم كه براى او مى زند و مى رقصد ما او …

ادامه نوشته »

ده خيار به يك درهم

ده خيار به يك درهم يكى از صوفى ها در بغداد مى گذشت كه ديد يك بازارى مى گويد ده خيار به يك درهم ، صوفى محكم بر صورت خود زد و گفت : وقتى ده تا خيار فقط يك درهم ارزش دارد پس اشرار چند قيمت دارند. (خيار يعنى نيكان و اشرار يعنى بدان )

ادامه نوشته »

قطرات سيل شد

قطرات سيل شد شير فروشى شير را با آب مخلوط مى كرد و مى فروخت ، پس سيلى آمد، و گوسفندانش را برد و فريادش بلند شد و جزع بسيار كرد يكى از عرفاء او را ديده و به او گفت : آن قطره ها جمع شد تا اينكه سيل شد.

ادامه نوشته »

سكوت عرب

سكوت عرب به عربى كه هميشه سكوت مى كرد، گفتند چرا سكوت كرده اى و در جمع مردم نشسته اى و سخنى نمى گوئى گفت : با گوش دادن انسان براى خود بهره اى مى برد، و بهره زبان براى ديگرى است .

ادامه نوشته »

عمرهاى بعضى از پيامبران به سالهاى شمسى

عمرهاى بعضى از پيامبران به سالهاى شمسى آدم 930 سال ، حوا 937، شيث 712، ادريس كه به آسمان رفت 350 سال ، نوح 950، هود 800 سال ، صالح 136 سال ، حضرت ابراهيم 175 سال ، اسماعيل 137، اسحق 180 سال ، حضرت يعقوب 147، يوسف 110 سال ، موسى 120 سال ، هارون 117 سال ، سليمان …

ادامه نوشته »

لطيفه10

لطيفه نقل است كه شخصى زنى داشت حور نام او به جهاد رفت ، و بعد از آن كه ديد جمعى شهيد شدند، آن شخص فرار كرد، ديگرى او را ديد، گفت اى فلانى از جهاد فرار مى كنى و حال آنكه اگر كشته شوى به وصال حورالعين مى رسى ! آن شخص گفت : اى نادان حور را كه …

ادامه نوشته »

لطيفه9

لطيفه گويند ابن الجصاص روزى با وزير به طرف دجله رهسپار شدند و ابن الجصاص با وزير سوار بر مركب و موكب عظيم شد و وزير او را زياد استهزاء و مسخره مى كرد و در دست ابن الجصاص سيبى بود او خواست سيب را به وزير دهد و در دجله تف بيندازد، اشتباه نموده تف را در صورت وزير …

ادامه نوشته »

امتحان مردم بعد از پيامبر(ص)

امتحان مردم بعد از پيامبر(ص) از حضرت پيامبر صلى الله عليه آله مروى است كه فرمود: (( ((يا على ان القوم سيفتنون بعدى باموالهم و يومنون بدينهم على ربهم و يتمنون رحمنه ، و يامنون سطوته و يستحلون حرامه بالشبهات الكاذبة و الاهواء الساهيه ، فيستحلون الخمر بالنبيذ و السحت بالهبة و الرباء بالبيع .)) )) (15) اى على مردم …

ادامه نوشته »

حكايت3

حكايت زنى از دست شوهرش پيش قاضى رفت و شكايت كرد و گفت : مى خواهم طلاق بگيرم ، قاضى گفت : به چه علت ؟ زن گفت : چون او هر شب در رختخوابش ادرار مى كند، قاضى گفت : آيا حيا نمى كنى كه هر شب در رختخواب ادرار مى كنى ؟. مرد گفت : آقاى قاضى عجله …

ادامه نوشته »

حكايت2

حكايت گويند مورى حضرت سليمان را با جميع لشكرش به مهمانى دعوت نمود و گفت وعده گاه كنار فلان درياست ، بعد از آمدن سليمان و جمع شدن لشكر در كنار دريا، مور حاضر شد، و پاى ملخى كه با خود داشت در دريا انداخت ، و عرض كرد سليمان ((كل ان فاتك اللحم فلم يفتك المرق )) يعنى بخوريد …

ادامه نوشته »