بنده خدا

هم آوازى با ستمديدگان

روزى على – عليه السلام – شنيد كه مظلومى فرياد برمى كشد و مى گويد: – من مظلومم و بر من ستم شده است . على – عليه السلام – به او فرمود: – (بيا سوته دلان گرد هم آييم ) بيا با هم فرياد كنيم ، زيرا من نيز همواره ستم كشيده ام (43).

ادامه نوشته »

پيشتازان علم

((هشام بن عبدالملك )) روزى از يكى از علماء كه به ملاقات وى در رصافه كوفه رفته بود پرسيد آيا علما و دانشمندانى كه اكنون در شهرهاى اسلامى مرجعيت علمى و فتوايى دارند مى شناسى ؟ گفت : آرى . هشام گفت : اكنون فقيه مدينه كيست ؟

ادامه نوشته »

عدالت على (ع )

روزى على – عليه السلام – گردن بندى در گردن دخترش زينب مشاهده كرد، فهميد كه گردن بند مال خود او نيست . پرسيد: اين را از كجا آورده اى ؟ دختر جواب داد: آن را از بيت المال ((عاريه مضمونه )) گرفته ام ، يعنى عاريه كردم و ضمانت دادم كه آن را پس بدهم . على – عليه …

ادامه نوشته »

ملّى گرايى خلاف اسلام است

رسول اكرم (ص ) همواره مراقبت مى كرد كه در ميان مسلمين پاى تعصبات قومى كه خواه و ناخواه عكس العمل هايى در ديگران ايجاد مى كرد به ميان نيايد. در جنگ ((احد)) يك جوان ايرانى در ميان مسلمين بود، اين جوان مسلمان ايرانى پس از آن كه ضربتى به يكى از افراد دشمن وارد آورد از روى غرور گفت …

ادامه نوشته »

صبر جميل صبر جميل

زهراى اطهر – دختر رسول خدا (ص ) – مورد اهانت قرار مى گيرد، خشمگين وارد خانه مى شود و با جملاتى كه كوه را از جا مى كند شوهر غيور خود را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گويد:

ادامه نوشته »

پرسش بى پاسخ

مسافرى از كوفه به بغداد مراجعت مى كند، و به خدمت ((اسماعيل بن على حنبلى )) امام حنابله عصر مى رسد. اسماعيل از مسافر مى خواهد آنچه را كه در كوفه ديده است شرح دهد. مسافر در ضمن نقل وقايع با تاءسف زياد جريان انتقادهاى شديد شيعه را در روز عيد غدير از خلفا اظهار كرد. فقيه حنبلى گفت : …

ادامه نوشته »

بدمستى

در يكى از ايام ، شخصى به مغازه عرق فروشى رفت ، و به فروشنده گفت : آقا يك شاهى عرق بده . عرق فروش گفت ، يك شاهى كه عرق نمى شود؟! – هر چقدر مى شود بده . – با يك شاهى هيچ مقدار نمى توانم بدهم . – آقا هر مقدار كه ممكن است ولو اينكه خيلى …

ادامه نوشته »

قاطعيت در تبليغ

موسى بن عمران – عليه السلام – به اتفاق برادرش هارون (ع )، در حالى كه جامه هايى پشمينه بر تن و عصاهاى چوبين در دست داشتند و همه تجهيزات ظاهريشان منحصر به اين بود، بر فرعون وارد شدند و او را به قبول حق دعوت كردند و با كمال قاطعيت ابراز داشتند: – اگر دعوت ما را نپذيرى ، …

ادامه نوشته »

كار براى پدرزن

موسى (ع ) در حال فرار از مصر، هنگامى كه به سر چاه ((مدين )) رسيد، دختران ((شعيب پيغمبر)) را ديد كه گوسفندان خود را براى آب دادن به آنجا آورده اند و در گوشه اى ايستاده و كسى رعايت حال آنها را نمى كند. موسى به حالت آنها رحمت آورد و براى گوسفندان آنها آب كشى كرد.

ادامه نوشته »

سليمان و مورچگان

حضرت سليمان نبى – عليه السلام – با سپاهيانش به وادى مورچگان رسيدند. در اين هنگام ، مورچه اى ، ساير مورچگان را مخاطب قرار داده و گفت : – اى مورچگان به پناهگاههاى خود داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش شما لگدمال كنند، اينها نمى فهمند و توجهى به شما ندارند. سليمان كه متوجه اين خطاب مورچه شد، از …

ادامه نوشته »