سقاى كربلا

او، بسيار رشيد و شجاع و بلند قد و خوشرو بود، از اين رو وى را ماه بى هاشم لقب داده بودند. رشادت را از مادرش و شجاعت را از پدرش (ع ) به ارث برده بود، و بنابراين آرزوى على (ع ) در ابوالفضل تحقق يافت . زيرا كه ازدواج اميرالمؤ منين (ع ) با ام البنين ، به …

ادامه نوشته »

رئيس قبيله و پيامبر اكرم (ص )

قضيه ديگر كه باز در ((سيره ابن هشام )) است ، از اين بالاتر است . در زمانى كه هنوز حضرت رسول (ص ) در مكه بودند و قريش مانع بودند كه ايشان تبليغ كنند و وضع سخت و دشوار بود، در ماههاى حرام (93)، مزاحم پيغمبر نمى شدند يا لااقل زياد مزاحم نمى شدند. يعنى مزاحمت بدنى مثل كتك …

ادامه نوشته »

داستان يوم الانذار

((سيره ابن هشام )) كتابى است كه در قرن دوم نوشته شده است . خود ابن هشام ظاهرا در قرن سوم است ولى اصل سيره از ((ابن سحاق )) است كه در اوايل قرن دوم مى زيسته و اين هشام كتاب او را تلخيص و تهذيب كرده است . از كتبى است كه مورد اعتماد اهل تسنن است . در …

ادامه نوشته »

اعلام برائت از مشركين

فتح مكه يك فتح نظامى بود و به موجب آن ، قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيب تثبيت شد. ولى پيغمبر هنوز با كفّار با شرايط صلح زندگى كرد، قرارداد صلح بسته بود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق داشتند كه در حج شركت كنند. يك …

ادامه نوشته »

زيد بن على و مسئله امامت

((زيد بن على بن الحسين )) برادر امام باقر (ع )، مرد صالح و بزرگوارى است . ائمه ما او و قيامتش را تقديس كرده اند. در اين جهت اختلاف است كه آيا زيد خودش واقعا مدعى خلافت براى خودش بود يا اين كه امر به معروف و نهى از منكر مى كرد و خودش مدعى خلافت نبود، بلكه خلافت …

ادامه نوشته »

اسب بى صاحب

چون نوبت ميدان رفتن ، به شخص ابا عبداللّه (ص ) رسيد، ابتدا چند نفر، از سپاه دشمن ، به جنگ آن حضرت آمدند. ولى آمدن ، همان بود و از بين رفتن همان . از اين رو پسر سعد فرياد كرد: چه مى كنيد؟! اين پسر على است ، روح على در پيكر اوست ، شما با كى داريد …

ادامه نوشته »

پرهيز از رفيق بازى

داستانى از على (ع ) در تاريخ مسطور است كه از اين جهت آموزنده است : آنگاه كه على (ع ) به فرماندهى يك سپاه با سربازانش از يمن برمى گشت و حلّه هاى يمنى همراه داشت كه متعلق به بيت المال بود، نه خودش ‍ يكى از آن حلّه ها را پوشيد و نه به يكى از سپاهيان اجازه …

ادامه نوشته »

على (ع ) و مرد يهودى

مردى يهودى براى اين كه اميرالمؤ منين على (ع ) را به حوادث نامطلوبى كه در صدر اسلام بر سر خلافت در ميان مسلمين رخ داد سركوفت دهد گفت : – ما دفنتم نبيكم حتى اختلقتم فيه . هنوز پيامبرتان را دفن نكرديد كه درباره اش اختلاف كرديد. و چه زيبا پاسخ گفت على . فرمود:

ادامه نوشته »

وحدت اسلامى

سيره متروك و فراموش شده شخص على (ع ) – قولا و عملا – كه از تاريخ زندگى آن حضرت پيداست بهترين درس آموزنده در زمينه وحدت اسلامى است . على (ع ) از اظهار و مطالبه حق خود و شكايت از ربايندگان آن خوددارى نكرد، با كمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامى مانع آن قرار نداد. …

ادامه نوشته »

گريه بر مرده

مى گويند: وقتى كه ((ابوبكر)) مرد، خاندان او و از جمله ((عايشه )) كه دختر ابوبكر و همسر پيغمبر بود گريه و شيون مى كردند. صداى شيون كه از خانه ابوبكر بلند شد، ((عمر)) پيغام داد كه به اين زنها بگوئيد ساكت شوند. ساكت نشدند. دو مرتبه پيغام داد بگوئيد ساكت شوند اگر نه با تازيانه ادبشان مى كنم . …

ادامه نوشته »