اسلام شناسی -شمیم یار

سر زُلفت به كناري زن و رُخسار گشا تا جهان محو شود، خرقه كشد سوي فنا بسر كوي تو اي قبلة دل راهي نيست ورنه هرگز نشوم راهيِ واديِّ «مِنا»

همة انگيزه‌ها مقدمه است آگهي از مقدّمات، بيا احمدي يا مسيح بن مريم تويي فرزند معجزات، بيا

هم تويي ركن امر بالمعروف هم تويي نهي از منكرات،‌بيا با دو دست گره گشاي تو نيست مشكلي بهر مشكلات، بيا

چشم اميّد ما به جانت تو در حيات است و در ممات، بيا حمد و توحيد و معني والعصر يابن ياسين و زاريات، بيا

بهر ما ديدن جمال جميل باقيات است و صالحات، بيا با ظهورت نهان شود پيدا اي براهين واضحات، بيا

اي خلل ناپذير همچو خليل به شكست بت و منات، بيا ما همه غرق در يم گنهيم آخر اي كشتي نجات ، بيا

ما همه طالب ظهور توئيم هستي ما همه فدات، بيا تويي امّن يُجيب قبلة راز به اجابت رسد دعات، بيا

اي گل گلشن حيات بيا روح الارواح كائنات بيا سيصد و سيزده نفر بردار با جميع محسّنات بيا

شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حائل ز غرقاب فراق خود رهي بنما به ساحلها اگر دانستمي كويت بسر مي‌آمدم سويت خوشا گر بودمي آگه از راه و رسم منزلها

بكوي خود نشاني ده كه شوق تو محبّان را ز تقوي داد زاد ره، ز طاعت بست محملها بحق سجّاده تزيين كن مهل محراب و منبر را كه ديوان فلك صورت از آن سازند محفلها