ذكر (( يا قديم الاحسان )) او را نجات داد؟ ابو جعفر نيشابورى روايت كرده كه جوانى بود كه پيوسته مى گفت : (( ((يا قديم الاحسان احسن الى با حسانك القديم )) )) سبب اين ذكر را پرسيدند گفت :
ادامه نوشته »بنده خدا
خواب عجيب و صحيح
خواب عجيب و صحيح در كتاب راحة الروح مرحوم نهاوندى اعلى الله مقامه است : كه مرد عالمى در عالم رؤ يا ديد كه با جماعتى به راهى با كمال شادى و فرح مى روند و در پشت سرشان مرد پيرو دلگير و غمگين روان است ، از وى سبب حزن و غمش را پرسيد مرد جواب داد: كه خويشان …
ادامه نوشته »فضيلت سوره والفجر
فضيلت سوره والفجر مرحوم مجلسى در جلد هفتم بحار چاپ قديم از حضرت امام صادق عليه السلام نقل نموده : كه مضمونش اين است سوره والفجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانيد، به جهت اينكه آن سوره حضرت امام حسين عليه السلام است و به آن رغبت كنيد تا خدا شما را رحمت كند. اسامه عرض كرد:
ادامه نوشته »لطيفه42
لطيفه دو مرد را به نزد يكى از حاكمان آوردند، در حق يكى از آنها گفتند: كه اين كافر است حرفهاى كفر و زندقه بزبان مى آورد، و در خصوص ديگرى گفتند: كه علنا شراب مى خورد و عربده مى كشد. حاكم امر كرد كافر را بكشند و شراب خوار را حد بزنند، جلاد اول شراب خوار را با خود …
ادامه نوشته »چنين دوستى بايد به فرياد دوست برسد
چنين دوستى بايد به فرياد دوست برسد نقل است : كه شخصى را يك شبى اتفاقى حاجت به خانه دوستى افتاد دوست را آواز داد، اما چون صاحب خانه صداى يار خود شنيد و شناخت ، شمشيرى حمايل خود كرده ، و كيسه زرى در دست و كنيز زيبائى در پشت سر، در خانه اش بگشود و با او معانقه …
ادامه نوشته »عهد و پيمان شكنى اين كنيزك زيبا را بنگريد
عهد و پيمان شكنى اين كنيزك زيبا را بنگريد در بعضى از تواريخ ديدم كه : هادى عباسى فريفته و دلباخته كنيزى بود بنام غادر و غادر از زيباترين و اديب ترين زنان بوده و داراى طبعى لطيف و آوازه خوان ماهرى بود. در حاليكه شبى هادى عباسى سرگرم آوازه خوانى و رقص او بود، آثار حزن و اندوه بر …
ادامه نوشته »حكيم سنائى گويد
حكيم سنائى گويد دلا تاكى در اين زندان غريب و اين و آن بينى دمى زين چاه ظلمانى برون شو تا جهان بينى بدين زور و زر دنيا چو نادانان مشو غره كه اين ، آن نوبهارى نيست كش بى مهرگان بينى اگر عرشى بفرش آئى اگر ماهى به چاه افتى اگر بحرى تهى گردى و گر باغى خزان بينى …
ادامه نوشته »لطيفه41
لطيفه گويند يكى از اعراب شترى كم كرده بود، نذر كرد كه اگر تو را پيدا كند به دو درهم بفروشد اتفاقا شتر پيدا شد اما عرب راضى نشد كه شتر را به اين قيمت كم بفروشد، پس گربه اى گرفت و به گردن شتر آويخت ، و به بازار آورد و فرياد زد كه شتر را به دو درهم …
ادامه نوشته »اشعارى از علامه جليل فيض كاشانى
اشعارى از علامه جليل فيض كاشانى بيا تا مونس هم غمخوار هم باشيم انيس جان غم فرسوده بيمار هم باشيم شب آيد شمع هم گرديم و بهر يكديگر سوزيم شود چون روز دست و پاى هم در كار هم باشيم دواى هم شفاى هم براى هم فداى هم دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشيم بهم يكتن شويم …
ادامه نوشته »شعرى در تقسيم اشياء
شعرى در تقسيم اشياء موجود منقسم بدو قسم است نزد عقل يا واجب الوجود و يا ممكن الوجود ممكن دو قسم گشت يقيين جوهر و عرض جوهر به پنج نوع شد اى ناظم عقود جسم و دو اصل او كه هيولى و صورتند پس عقل و نفس اين همه را باز گير زود نه قسم گشت باز عرض اين وقيعه …
ادامه نوشته »