كتاب : علم اليقين ، جلد اول

فصل 6. معناى قرار گرفتن خدا بر عرش

فصل 6. معناى قرار گرفتن خدا بر عرش در كتاب ((توحيد)) به سند صحيح از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه : از آن حضرت درباره اين آيه : الرحمن على العرش استوى (181): ((خداوند بر عرش استوا دارد)) پرسش شد، فرمود: نسبت او با تمام اشياء مساوى است . بنابراين چيزى به او از چيز ديگر …

ادامه نوشته »

فصل 5. نسبت خدا با همه چيز يكى است

فصل 5. نسبت خدا با همه چيز يكى است نسبت ذات خداى سبحان و اسماى حسناى او به غير او از موجودات نيازمند، ممتنع است كه به سبب معيت و لا معيت و اضافه و لا اضافه مختلف باشد، و گرنه با برخى موجودات بالفعل است و با برخى بالقوه ، در نتيجه ذات او مركب از دو جهت فعل …

ادامه نوشته »

فصل 4. نسبت خدا با اشياء

فصل 4. نسبت خدا با اشياء همچنين روا نيست كه اضافات مختلف (صفات اضافى كه مفهوم آنها با در نظر گرفتن مخالف آن روشن مى شود مثل رازقيت و مصوريت و…) به خداى سبحان الحاق گردد كه اين موجب اختلاف حيثيات در او خواهد بود، بلكه او را يك اضافه بيشتر نيست و آن مبداءيت است (نسبت به جميع اشياء) …

ادامه نوشته »

فصل 3. غنى بالذات از همه جهت غنى است

فصل 3. غنى بالذات از همه جهت غنى است يكى از محققان (163) سخنى دارد كه حاصلش اين است : همان طور كه بخشنده وجود، خودش در هيچ مرتبه اى مسلوب الوجود نيست ، همچنين بخشنده كمال نيز نمى تواند فى حد ذاته خالى از كمال باشد، زيرا فيض دهنده ضرورتا گرامى تر و بالاتر و والاتر از فيض گيرنده …

ادامه نوشته »

فصل 2. صفات خدا عين ذات اوست

فصل 2. صفات خدا عين ذات اوست چون كمالات خداى بزرگ ذاتى است ، از اينرو همه آنها بالفعل و دائما براى خداوند حاصل است ، و اگر چنين نبود نياز پيدا مى نمود به چيزى كه آنها را از قوه به فعل در آورد و در نتيجه اين صفات ، ديگر ذاتى نبود و نيز لازم مى آمد كه …

ادامه نوشته »

فصل 1. خداوند هر كمالى را داراست

باب چهارم : در صفات والاى خداوند تبارك و تعالى سبحان ربك رب العزة عما يصفون (صافات / 180) ((پروردگار تو كه صاحب عزت است ، منزه از توصيف آنان است .)) فصل 1. خداوند هر كمالى را داراست يكى از محققان فرموده است : هر كمالى كه براى موجود – از آن جهت كه موجود است (155) – ثابت …

ادامه نوشته »

فصل 5. احاطه خداوند به همه چيز

فصل 5. احاطه خداوند به همه چيز حال كه خداى سبحان ، فاقد چيزى نيست (و همه اشياء در نزد وى حاضرند) پس او به همه چيز احاطه دارد.(142) ما يكون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلك و لا اكثر الا هو معهم .(143) ((هيچ رازى ميان سه تن …

ادامه نوشته »

فصل 4. خداوند بى نيازترين است

فصل 4. خداوند بى نيازترين است حال كه در ذات اقدسش هيچ جهت فقرى نيست ، پس بى نيازتر، تمامتر، شديدتر و سابقه دارتر از او وجود ندارد، بلكه در بى نيازى ، تماميت ، شدت و تقدم نامتناهى است . زيرا اگر در يكى از اينها متناهى بود مرتبه اى بالاتر از آن نيز تصور داشت كه خداوند فاقد …

ادامه نوشته »

فصل 3. عدم بر خداوند راه ندارد

فصل 3. عدم بر خداوند راه ندارد نسبت عدم به هيچ وجهى از وجوه بر خداى بزرگ روا نيست ، و گرنه وجود او واجب و ازلى نبوده و در نتيجه محتاج و نيازمند (به غير) خواهد بود. – خداوند برتر از اين است . و نيز: هيچ چيزى مقتضى عدم خودش نيست (و وجود خود را نفى نمى كند) …

ادامه نوشته »

فصل 2. تشبيه و تنزيه

فصل 2. تشبيه و تنزيه عقلهاى سليم و خردهاى مستقيم همگى گواهند بر منزه بودن خداى متعال از آنچه شايسته جناب مقدس او نيست ، چون جسمانيت ، صورت داشتن ، حركت و انتقال ، حلول و اتحاد، محل حوادث بودن ، در جهت يا مكان يا زمانى قرار داشتن ، قابل رؤ يت بودن با چشم ، يا درك …

ادامه نوشته »